روایتی زنانه از جنگ

زنان جمهوری اسلامی ایران تا کنون پا به همه عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، حماسی و تربیتی نهاده‌اند تا با رهنمودهای امام(ره) و مقام معظم رهبری، «مام» ایران باشند. ایرانی که برای ماندگار و مانا شدن 7000 شهیده زن از تبار «فاطمه(س)» و «زینب (س)»، را داشت و هر کدام در نقش مادر،همسر،خواهر، رزمنده و امدادگر یک پشتوانه به شمار می‌آیند.در این صفحه سعی شده تا به معرفی زنان شهید یا تاثیرگذار در جنگ پرداخته شود.

سیده زهرا حسینی در سال 1342 در شهر بصره در جنوب عراق به دنیا آمد. خانواده‌ی او اصالتاً از کردهای ایران بودند که به شهر بصره مهاجرت کرده بودند. خانواده‌ی آن‌ها شش فرزند داشت و زهرا فرزند دوم بود. پدر او سال‌های سال فعالیت سیاسی می‌کرد و در طول دوران کودکی سیده زهرا حسینی بارها توسط استخبارات عراق دستگیر و شکنجه شده بود.

در سال 1347، زمانی که سیده زهرا پنج سال داشت، همراه خانواده به ایران بازگشت و آن‌ها در شهر خرمشهر ساکن شدند. پس از پایان دوران ابتدایی، به دلیل مختلط بودن کلاس‌های درس، زهرا تصمیم به ترک تحصیل گرفت. خانواده‌ی او اعتقادات مذهبی قوی داشتند و همین مسئله بر نگاه و اندیشه‌ی سیده زهرا حسینی تأثیر عمیقی گذاشت.

هنگامی که جنگ ایران و عراق رسماً آغاز شد او هفده ساله بود. سیده زهرا تصمیم گرفت تا به نوبه خود در جنگ شرکت کند. با توجه به وضعیت وخیم بیمارستان‌ها و کشته شده‌ها برای کمک به بیمارستان رفت اما زمانی نگذشت که خود را در غسال خانه جنت آباد یافت. به گفته خودش کنجکاوی درونی اش به او کمک کرد که در این کار جا نزند و ادامه دهد. همین که اعلام کردند پیکرهای شهدا در گورستان روی زمین مانده است، به یاری غسالان شتافت و با شهامت و مقاومت روحی کم‌نظیری در کار غسل و کفن و دفن شرکت کرد. به کارکنان گورستان غذا رساند، مردم را برای این کار بسیج کرد، امدادگری آموخت و در هر کاری که پیش می‌آمد، از امدادگری، زخم‌بندی، حمل مجروحان، تعمیر و آماده‌سازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت داشت. تنها هدفش این بود که مفید باشد و به مردم خدمتی بکند. خواهر کوچکش، لیلا، در این کارها همراه وی بود.

پدر و برادر بزرگش در نخستین روزهای جنگ کشته شدند و او با دست خود انها را در گور نهاد. برادر کوچکترش نیز مجروح شد. خود وی در جریان دفاع از خرمشهر با اصابت ترکش به دست و نخاعش، در ۲۰ مهر ۱۳۵۹ مجروح شد. و او ناگزیر از تحمل عوارض آن است. با این حال، او از پای ننشست و پیوسته کوشید تا در خدمت جبهه و جنگ یا مردم جنگ‌زده باشد.

حضور در جبهه سیده زهرا حسینی را با مسائل و ماجراهای متفاوتی از جنگ روبه‌رو کرد. خواهر زهرا نیز در این مدت به او کمک می‌کرد و آن‌ها به دلیل حضور در بخش‌های مختلف، با انسان‌های متفاوتی آشنا شدند. مجموع این اتفاقات و تجربیات سیده زهرا حسینی را به ثبت خاطرات خود تشویق کرد. او این خاطرات را در قالب کتابی به نام «دا» به چاپ رساند. این کتاب پرمخاطب‌ترین کتاب سال 1388 در ایران گردید.

گزارش حسینی از جنگ بی‌نظیر است، و به هیچ یک از کتاب‌های متعددی که ایرانیان و خارجیان درباره جنگ نوشته‌اند، شباهتی ندارد. خواننده ممکن است با اعتقادات حسینی مخالف باشد و حتی او را دختری عامی بداند که چیزهایی را باور کرده است و تکرار می‌کند. ولی باید مغرض باشد که درباره گزارش او از وقایع تردید کند. این گزارش حقیقی و دست اول از سبعیت از یک طرف و مظلومیت و بی‌پناهی ازطرف دیگر است. در آن، چنان صحنه‌هایی از ایثار و شور ایمان به چشم می‌خورد که قلب را می‌لرزاند.

از همین نویسنده ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *