تحولات در مطالبات زنان قبل و بعد از انقلاب اسلامی

تحولات در مطالبات زنان قبل و بعد از انقلاب اسلامی

مقدمه:مقاله‌ی حاضر نوشتاری است درباب مطالبات زنان  قبل و بعد از انقلاب اسلامی که در آن مطالبات زنان قبل از انقلاب در دو دوره‌ی مشروطه و پهلوی و مطالبات زنان در سال‌های بعد از انقلاب آورده شده است.

این مقاله صرفاً مطالباتی را که از سوی زنان و یا نمایندگان آن‌ها بیان شده را دربر می‌گیرد و هدف آن مقایسه‌ی نوع و روند مطالبات در دو دوره‌ی ذکر شده است و نه نیازهای حقیقی و مسایل آنان.

شروع طرح مطالبات زنان با تأکید بر متغیر جنسیت، به شکل گسترده از انقلاب مشروطه آغاز شده است. مشارکت اجتماعی زنان و مداخله در جنبش مشروطه‌خواهی، نقطه‌ی شروع گردهمایی حول محور تغییر در وضعیت زنان (جنبش زنان) قلمداد شده است. یکی از محققانی که در زمینه‌ی فعالیت‌های زنان پژوهش‌هایی انجام داده، محمدحسین خسروپناه است. وی عقیده دارد زنان در شرایطی در ایران برای احقاق حقوق مدنی و تغییر شرایط زندگی‌شان به پا خواستند که مردم ایران برای دگرگونی و نوسازی سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی جامعه به‌پا خاسته بودند؛ به این ترتیب، مبارزه‌ی زن ایرانی در پیوند با دو نهضت ملی و بین‌المللی، یعنی انقلاب مشروطه و جنبش زنان قرار گرفت. زنان ایرانی که در منطقه‌ی خاورمیانه پیشرو بودند، اگر چه نتوانستند با تشکل‌های زنانِ دیگر کشورها ارتباط گسترده و استواری برقرار کنند، اما تحت تأثیر آن قرار داشتند.

مرضیه مرتاضی لنگرودی، اگرچه محتوای مبارزات زنان را جنسیتی می‌داند، تابع مبارزات مردمی و عمومی‌تر در زمینه‌ی استقلال، توسعه و … نیز می‌داند. وی معتقد است زنان در جنبش‌های یک‌صد سال اخیر در ایران نقشی پررنگ و غیرقابل‌انکار داشته‌اند. مرتاضی، تحلیل می‌کند: یک‌صد سال پیش در مشروطه‌ی زنان در دو جبهه‌ی جباریت خانگی (سنتی) و جباریت سیاسی (استبداد) مبارزه را آغاز کردند. حضور زنان در جنبش مشروطه، دو دست‌آورد مهم  داشت:

– مطالبات جنسیتی زنانه از این دوره به بعد به شکل جدی و پیگیر در جامعه مطرح شد و تا امروز ادامه دارد.

– جنبش سوادآموزی زنان که از مشروطه آغاز شده بود، تا امروز ادامه دارد و نتایج و دست‌آوردهای مهمی داشته است.

وی معتعد است تلاش زنان برای احقاق حقوق برابر، قدرت سیاسی را به چالش کشیده و به برقراری روابط دموکراتیک کمک کرده است.

مطالبات زنان

قبل از انقلاب اسلامی:

دوره‌ی مشروطه: 

 در جریان انقلاب مشروطه، زنان هیچ‌گاه خواسته‏هاى صنفى خود را مطرح نکردند، اما پس از پیروزى انقلاب، آنان خواهان آن شدند که تشکل‌هاى سیاسى آنان از سوى مجلس به رسمیت شناخته شوند.

زنان در اولین اقدام‌شان براى رفع موانع موجود بر سر راه فعالیت تشکل‌هاى سیاسى بانوان، از مرتضى‏قلى‏خان، نماینده‌ی اصفهان، خواستند این مسأله را در مجلس مطرح نماید و زمینه را به‌گونه‏اى فراهم آورد که مجلس، مجوز قانونى فعالیت‌های زنان را به تصویب برساند.

• از دیگر مطالبات سیاسى زنان، برخوردارى از حق رأى بود، اما با کمال شگفتى، علی‌رغم نقش مؤثرى که زنان در انقلاب مشروطه ایفا کردند، ماده چهار نظام‏نامه‌ی انتخابات، آنان را در کنار محجورین، صغار، متکدیان و مرتکبان قتل و سرقت قرار داد و آن‌ها را از حق رأى محروم ساخت و طبق ماده هفت نظام‏نامه، حق انتخاب‌شدن نیز از ایشان سلب گردید.

یکى از نشریات در اعتراض به این مسأله نوشت: «تا روزى‌که زنان از حق رأى و ورود به مجلس، حتى براى تماشاکردن محروم‏اند، امید به ترقى در این کشور نیست.»

• در دی ماه 1285 روزنامه‌ی مجلس، تقاضای یک زن را در حمایت از آموزش زنان و مشارکت اجتماعی آن‌ها چاپ کرد. این نامه خطاب به سیدمحمد طباطبایی بود و نویسنده، خواستار حمایت از تاسیس مدارس دخترانه شده بود و اعلام کرده بود که ایران به‌دلیل عدم آموزش زنان، از ترقی اقتصادی و اجتماعی بازمانده است. پاسخ مجلس نشان‌دهنده‌ی این بود که علی‌رغم تغیرات به وجود آمده در کشور، اکثر نمایندگان درصدد حفظ همان قوانین گذشته در مورد زنان بودند و سردبیر مجلس، تنها از آموزش محدود خانه‌داری و تربیت کودکان حمایت کرد.

•  اما زنان منتظر حمایت قانونی نماندند، به طرق گوناگون تشکل یافتند و خیلی زود مدارس، درمانگاه‌ها و یتیم‌خانه‌هایی تاسیس کردند.

 در 29 دی 1285 اجتماعی از زنان، در تهران تشکیل شد و در آن قطع‌نامه‌ای به تصویب رسید. یکی از موارد این قطع‌نامه، تقاضای تاسیس مدارس دخترانه و دیگری لغو دادن جهیزیه‌ی سنگین به دختران بود؛ زیرا عده‌ی زیادی معتقد بودند پولی که برای جهیزیه‌ی دختران پس‌انداز می‌شود، باید صرف تعلیم و تربیت آن‌ها گردد. سه سال بعد یعنی در 19 فروردین 1289، 11 سازمان، 50 مدرسه‌ی دخترانه و یک کنگره‌ی زنان که به موضوع آموزش اختصاص داشت در پایتخت تاسیس شده بود.

• اگرچه زنان در بسیاری عرصه‌های انقلاب مشروطه فعالیت‌های چشم‌گیری داشتند، ولی تقاضای آموزش به‌صورت امروزی، نقطه‌ی درخشان مطالبات زنان پس از انقلاب مشروطه است. تعلیم و تربیت پیش از انقلاب مشروطه به‌طور عمده تعلیم و تربیت سنتی در مکتب‌خانه‌ها بود و طبقات مرفه جامعه با فرستادن دختران خود به مکتب‌خانه‌ی دخترانه، آن‌ها را تحت تعلیم و تربیت قرار می‌دادند. با توجه به این‌که آموزش فقط مختص دختران مرفه جامعه بود، تقریباً می‌توان گفت 99 درصد زنان جامعه بی‌سواد بودند و تا پایان مشروطه‌ی اول یعنی تا سال 1287 دختران کاملاً در آموزش نادیده گرفته می‌شدند و تعلیم و تربیت مختص پسران بود.

•  در سال 1289 وکیل‌الرعایا، نماینده‌ی همدان در مجلس، به اقدام جسورانه‌ای دست زد و درخواست زنان را مبنی بر حق رأی به مجلس تقدیم کرد، برخی از نمایندگان طرح چنین مسأله‌ای را زود دانستند و با حق رأی زنان به مخالفت برخاستند؛ به هر حال با وجود همه‌ی این بی‌مهری‌ها و جفاه‌هایی که از سوی مردان «انقلابی»، بر زنان رفت، آنان پیش از آن‌که منتظر حمایت دولت و کمک‌های آن به گروه‌های خود باشند، خود به سازماندهی تشکیلات خود پرداختند و به شیوه‌ی خلاق، به تاسیس و اداره‌ی «انجمن ها»، «مدارس» و «نشریات» زنانه پرداختند و از این طریق لبه‌ی تیز انتقادات خود را به مجلس که به مرور زمان عدم کفایتش در انجام اصلاحات اقتصادی و سیاسی برملا شده بود، معطوف کردند.

• هم‌چنین در این دوره فعالان حقوق زنان، لزوم دگرگونی روابط زن و مرد، خانواده، نگرش‌های مردسالاری و حوزه‌ی خصوصی و عمومی را مطرح کردند.

• زنان در روزنامه‌های مشروطه‌خواه، به شرایط زندگی اجتماعی زنان اعتراض می‌کردند و نحوه‌ی سلوک مردان و نگرش مردسالارانه‌ی آنان را به مبارزه می‌طلبیدند. برخی زنان حوزه‌ی نقد خود را به مردان محدود نمی‌کردند و اعمال و رفتار زنان را نیز به بازنگری و تصحیح عملکرد خود دعوت می‌کردند.

نکته‌ای که قابل توجه است، این است که مبارزه‌ی زنان برای دست‌یابی به حقوق فردی و اجتماعی زنان، به گروهی اندک و کم‌شمار از زنان تجددطلب شهری-عمدتأ در تهران- محدود می‌شد؛ درحالی‌که پاسداری و حمایت از انقلاب مشروطه و دست‌آوردهای آن، گروه کثیری از زنان کشور را دربر می‌گرفت. زنان مشروطه‌خواه در زمینه‌ی جلب حمایت بین‌المللی از مبارزه‌ی مشروطه‌خواهان ایران، کمیته‌ی نسوان ایرانی را در استانبول تشکیل دادند و در زمینه‌ی ارسال کمک‌های مالی و مهمات و اسلحه هم فعال بود. این تجربه به خصوص از این جهت ارزشمند بود که توانایی زنان را اثبات کرد و همکاری زنان و مردان مشروطه‌خواه در این زمینه، راه را برای فعالیت‌های مشترک بعدی آماده کرد. باید توجه داشت که این فعالیت‌ها اگرچه باعث شد زنان وارد عرصه‌ی عمومی شوند و توانایی‌های خود را اثبات کنند، اما در واقع فعلیت‌هایی به‌عنوان مشارکت در جنبشی عمومی بود که نشانی از فعالیت‌های جنبش زنان نداشت.

دورهی پهلوی:

• منابع موجود در مورد زمان حکومت پهلوی، به فراوانی زمان مشروطه نیست. محققان و صاحب‌نظران متفق‌القول هستند که در این دوره، جنبش زنان رو به افول گذاشته و فعالیت‌های مربوط به حقوق و مطالبات زنان، به فعالیت‌های حقوقی وابسته به دولت یا فعالیت‌های مدنی وابسته به احزاب سیاسی محدود شده است.

فاطمه صادقی، فعال حقوق زنان و صاحب‌نظر در این زمینه، مسأله‌ی زنان در دوره‌ی پهلوی اول را بررسی کرده است. وی معتقد است: عمومیت‌یافتن مسایل زنان و ضرورت بازنگری در برخی از دیدگاه‌ها و سیاست‌ها در این زمینه عمدتاً با روی کار آمدن دولت‌های ناسیونالیست در فاصله‌ی زمانی 1357-1304 پیوند خورده است. در این دوره تحول نسبتن عمیقی از جمله‌ی آموزش عمومی زنان -به خصوص برای زنان طبقه‌ی متوسط و بالا- اشتغال، کشف حجاب و … صورت پذیرفت که تأثیر زیادی بر زندگی زنان برای سال‌های بعد، به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی گذاشت. به گفته‌ی صادقی، بررسی این دوره، تفاوت نظریه‌پردازی فمینیستی در ایران و کشورهای اسلامی به‌ویژه اعراب را تبیین می‌کند؛ به‌عنوان مثال طرح مسأله‌ی جنسیت و زن در تفکر روشن‌فکران ناسیونالیست عرب، از آغاز با آموزه‌های اسلامی پیوند خورده است؛ درحالی‌که این قضیه در مورد روشن‌فکران ناسیونالیست ایرانی کم‌تر صادق است.

ناسیونالیسم در ایران، بازگشت به دوره‌ی ایران باستان است؛ درحالی‌که برای اعراب، گذشته‌ی عربی به اندازه‌ی گذشته‌ی اسلامی حائز اهمیت نیست و همین موضوع باعث پیدایش طیف رادیکال در طرف‌داران حقوق زنان در ایران و برخورد آن‌ها با طیف سنتی و روحانیون ارتدوکس شد.اعتراض به سیاست‌هایی که موجب ایجاد شکاف میان زنان شد و کشف حجاب که باعث خانه‌نشین‌شدن اجباری زنان مذهبی شد. در میان این انتقادات به‌ویژه بر فمینیسم دولتی رضاشاه، به‌عنوان مانعی در رشد مستقلانه‌ی جنبش‌های زنان تأکید می‌شود.

• در دوره‌ی رضاشاه، برخی از زنان به‌دلیل خقفان موجود از جمله بسته‌شدن نشریات مستقل زنان و زندانی‌شدن برخی از فعالان که با رضاشاه مخالف بودند. رضاشاه، برای ایجاد کشوری که مد نظرش بود، از زنان به همان اندازه انتظار نظم و کارآمدی و اطاعت داشت که از مردان. کشف حجاب اجباری، بیش‌تر پروژه‌ای برای ایجاد یک دولت-ملت مبتنی بر نظم و انضباط ارتشی بود که در آن زنان و مردان، بخشی از ارتش بزرگ ملت را تشکیل می‌دادند. کشف حجاب که در 1314 ه.ش اتفاق افتاد و دارای پیش‌زمینه‌هایی بود؛ از جمله مرئی‌شدن زنان در فضای مشروطه که از آن به «بیداری زنان» یاد می‌شود. رضاشاه، پس از بازگشت از ترکیه، با فراخواندن زنان تحصیل‌کرده در سال 1315 کانون بانوان را تشکیل داد و دخترش شمس پهلوی را در رأس آن قرار داد. یکی از برنامه‌های کانون بانوان، رفع حجاب از زنان بود. شکل‌گیری کانون بانوان، پایانی بر فعالیت مستقل زنانی به‌حساب  می‌آمد که درصدد ارتقای حقوق مدنی بودند. مؤسسات آموزشی به‌ویژه دانشگاه تهران، درهای‌شان را به روی دختران باز کردند، اماکن عمومی مانند سینماها و کافه‌ها در صورت تبعیض ‌قائل‌شدن بین زن و مرد می‌بایست جریمه‌های سنگین پرداخت کنند و در همین زمان رژیم استخدام زنان را نیز آغاز کرد، اما دست‌مزد زنانِ معلم، نصف دست‌مزد مردان بود و زنان هنوز از حق رأی محروم بودند.

• سرکوب انجمن‌ها و تشکل‌های زنان، ‌آن‌ها را در مجموعه‌ای به نام کانون بانوان، زیر نظر دولت گرد آورد. اغلب کسانی که به نقد کانون بانوان پرداخته‌اند، آن را تنها از نقطه‌نظر عملکرد پهلویِ اول در راستای دولتی کردن ساختار فعالیت‌های جنبش زنان در این دوران ارزیابی کرده‌اند. در پی چنین نگاهی، هر دست‌آوردی در این دوره به شاه نسبت داده شده است و عموماً نقش زنان فعالی که در کانون بانوان فعالیت داشتند و سابقه‌ی درخشانی نیز داشتند، نادیده گرفته شده است. درست است که دولتی بودن کانون بانوان، برای این فعالان محدودیت‌هایی را ایجاد می‌کرد و به‌دلیل عملکرد قهرآمیز رضاشاه، باعث شکاف عمیق فعالان زنان با دیگر زنان می‌شد، اما در نهایت در فضایی که اجازه‌ی فعالیت‌های مستقل داده نمی‌شد،‌ فعالان زنی که درون کانون گرد آمدند، تنها راه فعالیت خود را به این طریق نبستند؛ بلکه برعکس از طرز تلقی رضاشاه، درباره‌ی آموزش زنان و برخی از اصلاحاتی که مدنظر داشت، بیش‌ترین سود را در عمل جستند. گرچه بسیاری از آنان موافق عملکرد زورمدارانه‌ی رضاشاه در زمینه‌ی رفع حجاب نبودند. در هر حال حضور این زنان در کانون بانوان که تنها امکان فعالیت آنان بود، باعث شد تا در دوره‌ی بعدی بتوانند بسیاری از این فعالان به سازماندهی برخی از گروه‌های زنان از جمله (حزب زنان ایران) بپردازند.

• ایجاد اصلاحاتی در زمینه‌ی حقوق زنان در خانواده و هم‌چنین ایجاد دادگاه‌های عرفی و ضرورت ثبت ازدواج و طلاق در این دادگاه‌هاست که این موارد هم بخشی از مطالبات و هم بخشی از دست‌آوردهای زنان  در دوره‌ی پهلوی بود.

•  انجمن مخدرات وطن، در سال 1328 در تهران تاسیس شد، خواسته‌ها و اهداف این انجمن دفاع از استقلال میهن، مخالفت با وام گرفتن از بیگانگان، جلوگیری از خرید کالاهای خارجی، تبلیغ مصرف کالای میهنی از جمله پوشیدن لباس از پارچه‌ی ساخت وطن و… بود. از دیگر کارهای مهم این انجمن، مخالفت سرسختانه با اولتیماتوم معروف روس و انگلیس بود که با برپایی تظاهرات بزرگی در جلوی مجلس انجام گرفت و در این تظاهرات هزاران زنِ کفن‌پوش شرکت کردند و سخن‌رانی پرشوری در دفاع از استقلال میهن و رد اولتیماتوم ایران نمودند.

• انجمن حریت نسوان، پیش از جنگ جهانی اول که به وسیله‌ی عده‌ای از زنان روشن‌فکر به‌منظور کسب حقوق اجتماعی و سیاسی برای زنان در تهران تشکیل شد. یکی از ویژگی‌های این انجمن این بود که مردان نیز اجازه داشتند به‌همراه همسران و یا دختران خود، در جلسات آن
 شرکت کنند. هدف انجمن از شرکت دادن مردان در جلسات، به‌منظور پرده‌دری از دروغ‌پردازی‌های قشرهایی بود که زن را موجودی پست و ناقص‌العقل می‌دانستند و اعتقادشان بر این بود که زنان، کاری جز زاییدن و انجام کار خانه از دست‌شان برنمی‌آید. گفتنی است که افتخارالسلطنته و تاج‌السلطنه، (دختران ناصرالدین‌شاه) نیز از اعضای انجمن بودند. تاج‌السلطنته، از زنان روشن‌فکر و آگاه عصر خود به‌شمار می‌آید. وی در مراسم تشییع جنازه‌ی پدرش، با شادمانی شرکت کرد و از میرزای کرمانی، قاتل پدرش، پشتیبانی نمود. تاج‌السلطنته، بعدها شیفته‌ی افکار سوسیالیستی شد. وی در خاطراتی که از خود به یادگار گذاشته، می‌نویسد: «زنان ما در گوشه‌ی خانه است که عمر خود را تباه می‌کنند و به فساد می‌کشانند.»

جهت مشاهده آرشیو نشریه زن و اجتماع به سایت تیتر مراجعه فرمایید http://www.teetr.ir/newapaper/zanoejtema

از همین نویسنده ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *