عنوان کتاب:خودت باش دختر نویسنده:ریچل هالیس مترجم:هدیه جامعی(این کتاب از مترجم های دیگر هم در بازار موجود است) خودت باش دختر یک کتاب با روایت هایی از خاطرات دوران نوجوانی نویسنده است که به صورت کاملا ملموسی نوشته شده و این نگارش صمیمانه باعث شده است مخاطب بتواند
کرمان میزبان 121 اثر فاخر حدیث کریمی فر- به بهانه مراسم افتتاح نمایشگاه«ارمغان» که در عصر چهارشنبه 10شهوریور صورت گرفت ، با مدیریت موزه صنعتی (میثم ثمرخی) گفتگویی داشتیم. در این رونمایی آثارهنرمندان صاحب نام ایران نمایش داده شد . برای اولین سوال بعد از یک تعطیلی چند ماهه مسیر
خاطرات خوابگاه چالش لهجه ها تازه از دانشگاه به خوابگاه بر گشته ام. مشغول عوض کردن لباس هایم هستم. فکر این که چه طور و تا چند وقت بتوانم در این اتاق بی پنجره دوام بیاورم، ذهنم را درگیر کرده است. اکرم در اتاق را باز می کند و با
توانمندسازی زنان چگونه دنیا را متحول می‌کند؟ به‌راستی زنان چقدر بر شکل نهایی جهان مؤثرند؟ ملیندا گیتس، همسر بیل گیتس، بنیان‌گذار شرکت مایکروسافت، با نوشتن این کتاب، درباره قدرت زنان با ما صحبت می‌کند؛ اینکه زنان چگونه می‌توانند چهره جهان را تغییر دهند. او با دیدگاهی جامعه‌شناسانه، رویاهایش را در
مهربانوی کرمانی ملیح می دوزد. بی راهنما و بی مربی رنگ هایش خوش کنار هم می نشینند. نامش «مهدیه غفاربیگی » است. خودش می گوید: «دست به شال و پته که می زنی آرام می شوی… » اعتقادش بر این است که یک زن هم می تواند همسری شایسته باشد
لیلا راهـدار؛ کارشـناس ارشـد ادبیـات فارسـی و دبیـر انجمـن داسـتان کرمـان اسـت. پیـش از ایـن یـک مجموعـه داسـتان (جـاده فـرودگاه) بعد از ان نیز رمان«پـری مـاه« رونمایـی شـد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت. مصاحبـه نشـریه زن و اجتمـاع دربـاره پـری مـاه را در ادامـه مـی خوانیـد. خانم
در طول تاریخ از هنر به عنوان ابزاری برای برقراری ارتباط، ابراز وجود، تعامل گروهی، تشخیص و حل تعارض استفاده شده است. برای هزاران سال، فرهنگ‌ها و ادیان در سراسر جهان استفاده از بت‌ها و جذابیت‌های حکاکی و نقاشی مورد توجه بوده است و در موارد مختلف از آن ها
جنگ چهره‌ی زنانه ندارد کتاب «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» نوشته ی سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ، با ترجمه عبدالمجید احمدی از سوی نشر چشمه منتشر شده است که نگاه جدیدی به مقوله جنگ دارد و تلاش می‌کند تا نشان دهد که زنان نیز مانند مردان در جنگ‌های اخیر سهمی داشته‌اند. شاید همین
بابابزرگ امروز:25تیر بابابزرگ از دیشب بغض کرده و نشسته توی حیاط. هی دست می‌کند توی تشتی که پر از آب کرده و گذاشته جلویش و می‌گوید:صدبار تصمیم گرفتم یه حوضی اینجا توی حیاط بسازم که وقتی دلتنگ می‌شم بشینم کنارش و مثل فیلما دست کنم توی آبش و موج درست
از پله‌ها دویدم پایین… عصبانی بودم… خیلی عصبانی… از در نرده‌ای که باز بود، گذشتم… نزدیک غروب بود. آسمان سرخ‌رنگ، مثل شررهای آتش می‌درخشید و سایه‌ی ساختمان‌ها را روی خیابان می‌انداخت… سایه‌روشن‌های هوا، خیابان شلوغِ روبه‌رو را ترسناک می‌کرد… اینکه خیابان همیشگی نبود… سال‌ها از اینجا گذشته بودم، هر روز…