هلال احمر

هلال احمر ، صلیب سرخ ، شیروخورشید همگی عنواین مختلف خدمت رسانی است

هلال احمر ، صلیب سرخ ، شیروخورشید همگی عنواین مختلف خدمت رسانی است

رقیه آقاسی خیّر کرمانی:

 خدمت لزوما انجام کار بزرگ نیست

 

در ایران  فعالیت­های عام‌المنفعه در پوشش عناوین مختلف و در تمام ادوار صورت می­گرفته است. به گواه انسان ­های خیَر؛ آرامش و برکتی که از انجام فعالیت­های خیرخواهانه در زندگی جاری میشود، فراتر از حدتصور است.

به مناسبت روز جهانی هلال احمر  گفتگویی با سرکار خانم رقیه آقاسی  انجام داده ایم.

 

ایشان یکی از اولین بانوان کرمانی هستند که به عضویت سازمان شیرخورشید ( هلال احمر )  درآمدند و سالیان طولانی  تحت این نام به خدمت رسانی مشغول بوده اند. و در سال 1338 به عنوان رهبر داوطلبین شیر و خورشید در کرمان منصوب شدند.

او تعریف قابل تاملی از “خدمت” بیان داشته است که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.

لطفا خودتان را معرفی کنید

رقیه آقاسی هستم  در سال  1312  در کرمان  به دنیا آمدم.

تحصیل برای دختران در زمان شما به چه شکل بود؟

درآن زمان اغلب خانواده ها فرزندان خود را برای آموزشِ قرآن به مکتب می­فرستادند و بعد از آن آموزش در مدرسه آغاز میشد.

آموزش شما به چه شکل بود؟

من هم طبق رسم آن زمان؛ در 5 سالگی در مکتب به آموزش قرآن مشغول شدم و بعد در 7 سالگی به مدرسه عصمتیه رفتم. همه معلمان مهربان بودند و شیوه تدریس خاص خودشان را داشتند. نصیحت­های بسیار ارزشمندی از آن زمان برای ما به یادگار گذاشته اند. انسان کارها و سخنانی که در بچگی دیده فراموش نمیکند. نصیحت هایشان را  هرگز فراموش نمیکنم.

 در مدارس چه آموزش­هایی به شما داده میشد؟

تا کلاس دهم آموزش های معمول به ما داده میشد اما در کلاس دهم  روزی مدیر کل آموزش و پروش به کلاسمان آمد و با عنوان این مطلب که دوره های خانه ­داری در کرمان راه اندازی شده که با به دست آوردن مهارت های خیاطی، طباخی و صنایع دستی بعد از 4 سال بلافاصله استخدام خواهیم شد؛ بسیاری از دانش­ آموزان را ترغیب به شرکت در این دوره ­ها نمود.

این دوره ­ها در چه سطحی برگزار می­شد؟

این دوره­ ها در قالب اصل چهار برگزار می­شد. اصل چهار طرحی بود که توسط رئیس جمهور وقت امریکا به منظور کمک به کشورهای در حال توسعه اجرایی شده بود.

به منظور آموزش بهتر دانش­ آموزان؛ معلمانِ کرمانی در تهران آموزش دیده و تجهزات کاملی در اختیارشان قرار گرفته بود. برای مثال اتوهای برقی که در آن زمان به تعداد انگشت شمار در کرمان یافت میشد در این مجموعه وجود داشت. در کلاس های آشپزی مواد غذایی درجه یک در اختیار ما قرار میگرفت بدون اینکه هزینه ای به آموزش و پرورش تحمیل شود. بعدها کلاس­های زبان فیزیک، شیمی و حسابداری نیز اضافه شد.

 

آیا این کلاس ها کاربردی هم بود؟

دخترانی که دوره­ های خانه­ داری را گذرانده بودند با دیگر دختران تفاوت داشتند.
کسی که برای هر کاری آموزش دیده باشد با انسانی که آموزش ندیده باشد تفاوت دارد و  زندگی موفق­تری دارد. این آموزش­ ها جنبه مهارتی داشت. یک زن به هر جایگاهی که برسد باز یک زن و یک مادر است و باید  بسیاری از کارها را بلد باشد. آرامش محیط خانه مدیون حضور زنان است. من خودم هرچه دارم از مادرم است. مادرم به همه افراد کمک میکرد و برایش  اهمیت نداشت که آن فرد فامیل باشد یا یک فرد غریبه.

 

اولین محل کارتان کجا بود؟

هر 40 نفری که در این دوره شرکت کرده بودیم؛ بلافاصله استخدام  شدیم و از هر کلاس 7 نفر معدل بالا در کرمان و سایر فارغالتحصیلان در شهرهای همجوار به خدمت مشغول شدیم.

محل خدمت من کرمان تعیین شد. طبق درخواست مدیر پرورشگاه من برای آموزش به بچه­ های پرورشگاه انتخاب شدم، اما  به دلیل تداخل ساعات حضور من در پرورشگاه با ساعت حضور بچه ها در مدرسه، در طول دو سال خدمت من در پرورشگاه  هیچ یک از اعضای پرورشگاه هیچ آموزشی دریافت نکردند و من به خیاط پرورشگاه تبدیل شده بودم و از این مسئله  بسیار متأسف هستم.(خانم آقاسی در این لحظه منقلب شد)

چطور به فعالیت های خیرخواهانه وارد شدید؟

من از کمک کردن به افراد لذت میبرم و کمک به دیگران جزیی از وجودم است. بعد از آنکه در دوره های کمک های اولیه سازمان شیر ­و ­خورشید (هلال احمر) شرکت کردم و آموزش های لازم را زیر نظر افراد متخصص فراگرفتم به طور داوطلبانه و به صورت رایگان، آموخته های خود را در اختیار دانش آموزان قرار میدادم. و چون  به مهارت های اولیه تسلط داشتم به درمانگاه محل میرفتم و به صورت داوطلب هر کاری که میتوانستم انجام میدادم. بواسطه این فعالیت های داوطلبان از سوی سازمان شیر خورشید تهران به عنوان رئیس سازمان داوطلبین شیر خورشید کرمان انتخاب شدم.

این سازمان چه اقداماتی را انجام میداد؟

به طور کلی صلیب سرخ، هلال احمر و شیر خورشید  اسامی مختلفی برای انجام خدمت رسانی است. خدمت رسانی به همه مردم؛ در هر لباسی با هر مذهبی و با هر رنگ پوستی. زیرا  همه  بندگان خدا هستیم.

من به عنوان رئیس سازمان داوطلبین(افرادی که به صورت داوطلب و بدون دریافت هزینه  عضو سازمان شیروخورشید بودند)اولین کاری که انجام دادم دعوت از اصناف مختلف برای آموزش رایگان بود. به این ترتیب که از هر صنف رئیس اتحادیه یا نماینده او به  سالن شیر خورشید  دعوت میشد و به آنها کمک های اولیه  به صورت رایگان داده میشد تا در مواقع لزوم از همه اقشار جامعه افراد آموزش دیده وجود داشته باشد.

همیشه معتقد بودم تمام خدماتی که در جاهای مختلف انجام داده ام به نوعی به من برگشته است.

کمی بیشتر برایمان توضیح دهید

به عنوان رئیس داوطلبین یکی از وظایف من سرکشی به بیمارستان شیروخورشید بود (بیمارستان باهنر سابق)

در یکی از این سرکشی ها با پیرمرد بیماری مواجه شدم که به دلیل نداشتن همراهی در شرایط بدی قرار داشت. برای لحظه­ ای خواستم تا از او دور شوم اما به خود نهیب زدم که این مرد به کمک تو احتیاج دارد و تو میتوانی برایش کاری انجام دهی و از صمیم قلب به خود گفتم برای رضای خدا به این مرد کمک کن.

فردای آن روز با من تماس گرفته شد  تا با کاروان حجاج ایرانی 45 روز با تیم پزشکی به صورت رایگان به سفر حج برم.

کار خیر را برای رضای خدا انجام دهید تا  اثرات و برکات آن به زندگی­تان باز گردد.

 

از نظر شما چه نوع فعالیتی مصداق خدمت است؟
خدمت کار بزرگ و پرهزینه انجام دادن نیست. بسیاری از دانش آموزان از من راجع به خدمت سوال میکردند در پاسخ میگفتم” هر وقت سنگی بر سر طناب شلی باشد و شما آن طناب را محکم کنید که سنگ به سر مردم برخورد نکند میشود خدمت.”

نباید منتظر فرصت برای خدمت بود هر روز، روز خدمت است، باید دستمان برای خدمت آماده باشد .خدمت تنها کارهای بزرگ نیست . مثلا بچه­ های در مدرسه لباس پاره به تن دارد و توانایی خرید نیز ندارد آموزش دوخت این لباس  برای او خدمت است.

کار خیر انجام دادن کار سختی نیست. به عادت بیمار بروید حتی اگر آن بیمار از بستگان شما نباشد.

هر روز و هر ساعتی روز خدمت است، هر کاری که بتوانید انجام دهید تا کمکی به یکی از مخلوقات الهی انجام شود، خدمت است.

خدمت کردن چه تاثیری در زندگی فردی شما داشته است؟

الان که مسن شده ام به  وضوح در زندگی می­بینم تمام  اتفاقاتی که در زندگی افتاد و من توفیق خدمت داشتم و یا زمانیکه کاری انجام دادم و گفتم خدایا به امید تو  اثراتش به زندگی من برگشته است.

هر دست که دادند  همان دست گرفتند

هر نکته  که گفتند همان نکته شنیدند

آرامشی که اکنون در زندگی دارم اول به دلیل پول حلال است زیرا هرگز با تاخیر در محل کار حاضر نشدم، تمام آموزش­ها را تمام و کمال به دانش­ آموزان ارائه دادم. حتی اگر آموزش کیک در فر بود من آنرا با اجاق آموزش دادم تا برای تمام دانش­آموزان قابل اجرا باشد.

آرامشی که دارم مرحون بی نیازی است/ کنج فراغتی هست گر گنج زر ندارم

 

 سخن پایانی

تا می­توانید به مردم خدمت کنید. زمانیکه هدف شما خدمت باشد برایتان فرقی نمیکند آن فرد زن باشد یا مرد؛ چه دینی داشته باشد؛ زشت است یا زیبا، پیر است یا جوان هدف فقط خدمت است. خدمت فقط جنبه مالی ندارد. دانسته­ های خود را در اختیار دیگران قرار دهید، به دیدار همسایه ای که تنهاست بروید و خانه اش را تمیز کنید و با او به گفتگو بنشنید، تمام اینا مصداق خدمت است.

دیدار روی دوست  دمی هم غنیمت است

این عمر تا دم دیگرش اعتبار نیست

 ذرات استخوانم اگر امتحان کنند

خالی ز عشق یک سر سوزن نمانده است

 از بس که عشق دوست نشسته است

 بر دلم جایی برای کینه دشمن نمانده است

هلال احمر
از همین نویسنده ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *