اینجا یک قتلگاه به تمام معناست!

 

اینجا یک قتلگاه به تمام معناست!

صحبت از کارتن خواب ها که می شود تنها افرادی که لباسهای کهنه و پاره به تن دارند و سراپا غرق در خاکند را تصور میکنیم. افرادی که موهای بلند و ژولیده دارند و چرت زنان در گوشه ای از مخروبه تن خود را رها کردند و در گوشه و کنارشان چیزی جز سرنگ، پایپ و زرورق دیده نمی شود، این یک قتلگاه به تمام معناست.

اما همه آنها اینگونه نیستند که خود را در گوشه های مخروبه پنهان کرده باشند زیرا آنها را در سطح شهر دیدم. آنها در میدان بیرم آباد که یکی از میادین بزرگ شهر کرمان است دیدم آزاد و رها… کِش مَکش بین مسوولینِ امر در رابطه با ساماندهی معتادین کارتن خواب در سطح شهر تمامی ندارد. هر کس به نوعی جمع آوری این افراد را به دیگری حواله می دهد. من و شما هم شاهد شانه خالی کردن متولیان امر در این زمینه هستیم؛ به واقع نمی دانم نمی بینند یا نمی خواهند ببینند.

تیتر های ریز و درشت مقابله با حاشیه نشینان، شب نشینی با کارتن خوابها و غیره زیاد دیده شده است، البته فقط دیده شده است اما اقدامی که این معضل را رفع کند به چشم نمی خورد.اگر بخواهیم منصف باشیم در کرمان مقابله با حاشیه نشینی که آن هم گرفتن حق دولت بود کارهایی صورت گرفت و کارتن خوابهای امروز گروهی از همان حاشیه نشینان بودند که خانه هایشان تخریب شد.
نهایتاً نمی دانیم جمع آوری و ساماندهی کارتن خوابهای سطح شهر بر عهده چه سازمانی است؟
اگر هر سازمانی بودجه ای را برای درمان و نگهداری این افراد کنار می گذاشت، هم امنیت شهرمان بیشتر تامین می شد و هم چهره شهرمان اینگونه تخریب نمی گشت. این نداشتن بودجه تنها بهانه می باشد و وظایف اصلی به فراموشی سپرده شده است و تاوان این فراموشی را همان کارتن خوابهایی می دهند که در فصول سرما به دیار باقی کوچ می کنند.

” مهرناز برخورداری ” مدیر موسسه طلوع برای کمک به کارتن خوابهای شهر کرمان گامی را برداشته است اگر چه هیچ هزینه ای را از سازمان های دولتی دریافت نکرده است اما با کمک های مردمی توانسته است 40 معتاد در سطح شهر را ترک و در هفته یک شب به آنها غذای گرم دهد.
وی کار خود را از اسفند ماه سال گذشته شروع کرد و همراه با اعضای تیم خود هر سه شنبه برای کارتن خوابهای شهرمان غذای گرم می برد و گاهاً در بین آنها معتادینی را برای ترک اعتیاد به کمپین ها می‌فرستد و زندگی جدیدی را به آنها هدیه می‌کند.
برخورداری در گفت و گو با ما تصریح کرد: هزینه ترک معتادین بر عهده خودمان است و کمپ ها تنها با تخفیفی کوچک ما را در این زمینه همراهی می کنند.مدیر موسسه طلوع استان کرمان بیان کرد: معتادینِ مردی که به کمپ فرستاده می شوند پس از اتمام دوره ترکشان به خانه بهبودی منتقل می شوند زیرا آنها هیچ سرپناهی ندارند.

تکلیف زنان کارتن خواب چیست؟
اما در این میان تکلیف زنان کارتن خواب مشخص نیست و راهی برای نجات آنها توسط موسسه طلوع وجود ندارد زیرا مکانی برای نگهداری شان در اختیار نیست و ترکشان بی فایده شده است. در آن چند دقیقه ای که در یک پیاده رو نشسته بودم خیره به انسان های آن اطراف شده بودم، زنانی را می دیدم که طی یک صحبت کوتاه پشت ترک موتورسواران وجلوی ماشین انواع ماشین ها می نشستند و… .

برخورداری ادامه می دهد: کودکان زیادی از بدو ورودشان به این دنیا معتاد هستند زیرا مادران آنها کسانی می باشند که زیر پوست شهر مواد را رها نکرده اند.
مدیر موسسه طلوع اظهار کرد: تمام فعالیتهایمان را با کمک های مردمی انجام می‌دهیم و در این راستا هیچ نهاد و سازمان دولتی با ما همراه نبوده است.
برخورداری تصریح کرد: اکثر افرادی که در خیابان زندگی می کنند و ما با آنها برخورد داریم کرمانی هستند و گاهی همه ی خانواده دچار این گرفتاری شده اند که جا دارد مسوولین در این زمینه ورود پیدا کنند و برای این درد جامعه کاری کنند.

مدیر موسسه طلوع کرمان گفت: کمک به این افراد حس خوبی را به من می‌دهد و تا زمانی که توان داشته باشم این افراد بی بضاعت را رها نخواهم کرد.
برخورداری از «م – ش» ۳۰  ساله ای که پاکی اش را مدیون موسسه طلوع می‌داند و از اعضا طلوع شده است برایم می گوید و من را دعوت به صحبت با او می‌کند.

«م – ش» در خانواده‌ای شش نفره به دنیا آمده بود که پنج نفر از آنها دچار اعتیاد بوده‌اند. وی از سن 15 سالگی در کنار خانواده خود دچار اعتیاد شد و در سن ۱۷ سالگی به همراه مادر و پدرش راهی زندان؛ اما پس از دو ماه همراه با پدرش آزاد شد. او از وابستگی و علاقه اش به مادرش زیاد می گفت که پس از آزادی در خانه مادربزرگش بسیار بی تابی می کرده است. مادربزرگ او با خوراندن شیره تریاک به دهان ” م – ش” او را تسکین می داده است؛ از چاله در چاه افتادن حکایت همین دلسوزی است.

به گفته آن بیمار تازه  شفا یافته، دو سال سپری می شود و مادر از زندان راهی خانه می شود که به دلیل فراهم کردن شرایط سخت توسط پدر در یک مخروبه در سرآسیاب، باز همه دور هم به مصرف مواد می پردازند. از دار و ندار دنیا فرش کهنه ای دارند و همسایه ها برایشان غذا فراهم می آورند .

” م – ش ” شش ماه است که مواد را گنار گذاشته و به گفته خودش دنیا را جوری دیگر می بیند او هم همانند ما نگران زنان خیابانی در سطح شهر بود و می گفت نباید به آنها به چشم بد نگاه کرد زیرا آنها هم اگر حمایت شوند در زندگیشان تغییراتی اساسی ایجاد خواهد شد.
اعضای موسسه طلوع قبل از آغاز به کار خود به دور هم حلقه می زنند و با گرفتن دستهای مهربان یکدیگر، هدف خود را با صدایی بلند اعلام می‌کنند و باید بگویم هدف تمام آنها چیزی جز عشق، دوستی و خدمت نبود.

ساعت 11 و نیم شب بود که به همراه مدیر موسسه طلوع به شهرک صنعتی (کوره) رفتیم.
چنین مکانی برایم غیر قابل تصور بود زمینی وسیع، خاکی که دارای خانه هایی کوچک و مخروبه با یک نور کوچک بود. گروهی از آن افراد از حضور موسسه طلوع خبر داشتند و در پشت درهای خود به انتظار نشسته بودند .اعضا موسسه طلوع پس از پخش غذا در بین آنها با حجم زیادی از درخواست های معتادین بی بضاعت رو به رو می شدند و خواسته ی مشترک بین آنها کمک برای ترکشان بود.

از نیمه شب گذشته بود که به سراغ آخرین محل رفتیم و در آنجا مرا صدا زدن تا با یک دختر 23 ساله  صحبت کنم. .
دانشجوی رشته امور اداری بوده است اندامی ظریف ، لباسهای کهنه و قهوه ای رنگ رنگی پریده و صدایی آرام و لرزان داشت اسم او مرضیه بود و بدون سوال من خود صحبتش را از اینکه من یک دانشجو بودم شروع کرد و گفت : دوره کاردانی را پشت سر گذاشتم و به دلیل روی آوردن به مواد نتوانستم به مقطع کارشناسی راه پیدا کنم. سه سال که به مواد مخدر روی آورده ام و تنها شیشه و هرویین مصرف می کنم!

مرضیه زن برادرش را عامل اعتیادش دانست و بیان کرد: پس از جدایی برادرم از همسرش رفت و آمدم را با زن برادرم به طور پنهانی شروع کردم و او توانست انتقام بردارم را از من بگیرد.
در پایان عاجزانه درخواست انتقال او به یک مرکز ترک اعتیاد شد و گفت: بسیار مشتاق هستم مواد مخدر را کنار بگذارم اما نبود توان مالی این اجازه را به من نمی دهد
می گویند درد را از هر طرف که بخوانی درد است و مرضیه های زیادی این درد را چشیده اند و گویی بسیاری درد را فقط خوانده اند….
پس از پایان دیدارم با مرضیه  از شهرک صنعتی، به میدان بیرم آباد رفتیم و سوال من از اعضا موسسه طلوع این بود که در کدام منطقه افراد بیشتری در میان پتوهای پوسیده و کارتن های پاره در شهر زندگی می‌کنند و آنها پاسخ مرا با جمله «کمی صبر داشته باش» جواب می دادند!

ساعت یک شب بود و هنگامی که در اطراف میدان ماشین متوقف شد در این فکر بودم که شاید در سرآسیاب منطقه ای مانند شهرک صنعتی وجود دارد و آن آدم هایی که در ذهنم بودند در آن منطقه روزگار سیاه خود را سپری می کنند اما نایلونی را که حاوی غذا بود را به دستم دادند و گفتند برای تکمیل گزارشت همراه ما به وسط میدان بیرم آباد بیا.

به میدان که رسیدیم فردی که همراهیم می‌کرد مستقیما به سراغ کارتن خواب ها می‌رفت. گویی آن نقاط پاتوق همیشگیشان بود!
تعداد زیادی از زن و مرد بر روی چمن ها نشسته بودند و گروهی از آنها در حال مصرف شیشه بودند! نکته ای که برایم جالب بود این بود که از عکس گرفتن و صحبت کردن هیچ هراسی نداشتند و مشتاق دیده شدن بودند.
هنگام بیرون آمدن از پارک بودیم که حدود ۱۵ نفرشان در کنار آبخوری نشسته بودند در بین آنها «حجت» خود درخواست صحبت کردن را داشت.

او ۲۴ ساله بود گویی تازه زرورق خود را زمین گذاشته بود. پیرهنی صورتی به تن، چهره ای استخوانی، چشمانی از حلقه بیرون زده و رنگ پریده ای داشت با در دست داشتن یک وعده غذا او را به سمت نیمکت دعوت کردم و گفت:یک ماه است که به میدان آمده ام و اگر کاری انجام دهم و پوولی بدست آورم تنها صرف هرویین میکنم همچنین زمستان ها برایم بسیار سخت است و در هنگام بادو باران باید در مخروبه ها بمانیم ” دیگر نمی خواهم اینگونه باشم تو رو خدا مرا به مراکز ترک اعتیاد بفرستید”
دیگر نه توان صحبت با کسی را داشتم و نه تمایلی گوشه  ای نشستم و دردهای زیر پوست شهرمان را مرور می کردم زنانی که به زور تن خود را می کشاندند به کنار ماشین و دستشان را برای گرفتن غذا دراز می کردند برایم بسیار سخت بود در همین افکار بوودم که پیرمردی به همراه جووانی که ” جواد ” نام داشت به کنارم آمدند و سفره دلشان باز شد .

جوواد هم طرد شده ای از سمت خانواده روستایی خود بود که چمن های وسط میدان تخت خوابش بود او هم هرویین مصرف میکرد و پس از صحبتهای که تنها بوی خستگی و آوارگی را میداد به سمت اعضا موسسه طلوع رفت و نام خود را برای رفتن به کمپ  ثبت کرد.
تنها می توانم بگویم امید است که مسئولین ، متولیان و خیرین در زمینه کوشا تر باشند و راهی برای ساماندهصحبت از کارتن خواب ها که می شود تنها افرادی که لباسهای کهنه و پاره به تن دارند و سراپا غرق در خاکند را تصور میکنیم. افرادی که موهای بلند و ژولیده دارند و چرت زنان در گوشه ای از مخروبه تن خود را رها کردند و در گوشه و کنارشان چیزی جز سرنگ، پایپ و زرورق دیده نمی شود، این یک قتلگاه به تمام معناست..

اما همه آنها اینگونه نیستند که خود را در گوشه های مخروبه پنهان کرده باشند زیرا آنها را در سطح شهر دیدم. آنها در میدان بیرم آباد که یکی از میادین بزرگ شهر کرمان است دیدم آزاد و رها…
کِش مَکش بین مسوولینِ امر در رابطه با ساماندهی معتادین کارتن خواب در سطح شهر تمامی ندارد. هر کس به نوعی جمع آوری این افراد را به دیگری حواله می دهد. من و شما هم شاهد شانه خالی کردن متولیان امر در این زمینه هستیم؛ به واقع نمی دانم نمی بینند یا نمی خواهند ببینند.

تیتر های ریز و درشت مقابله با حاشیه نشینان، شب نشینی با کارتن خوابها و غیره زیاد دیده شده است، البته فقط دیده شده است اما اقدامی که این معضل را رفع کند به چشم نمی خورد. اگر بخواهیم منصف باشیم در کرمان مقابله با حاشیه نشینی که آن هم گرفتن حق دولت بود کارهایی صورت گرفت و کارتن خوابهای امروز گروهی از همان حاشیه نشینان بودند که خانه هایشان تخریب شد.

نهایتاً نمی دانیم جمع آوری و ساماندهی کارتن خوابهای سطح شهر بر عهده چه سازمانی است؟ اگر هر سازمانی بودجه ای را برای درمان و نگهداری این افراد کنار می گذاشت، هم امنیت شهرمان بیشتر تامین می شد و هم چهره شهرمان اینگونه تخریب نمی گشت. این نداشتن بودجه تنها بهانه می باشد و وظایف اصلی به فراموشی سپرده شده است و تاوان این فراموشی را همان کارتن خوابهایی می دهند که در فصول سرما به دیار باقی کوچ می کنند.

” مهرناز برخورداری ” مدیر موسسه طلوع برای کمک به کارتن خوابهای شهر کرمان گامی را برداشته است اگر چه هیچ هزینه ای را از سازمان های دولتی دریافت نکرده است اما با کمک های مردمی توانسته است 40 معتاد در سطح شهر را ترک و در هفته یک شب به آنها غذای گرم دهد.
وی کار خود را از اسفند ماه سال گذشته شروع کرد و همراه با اعضای تیم خود هر سه شنبه برای کارتن خوابهای شهرمان غذای گرم می برد و گاهاً در بین آنها معتادینی را برای ترک اعتیاد به کمپین ها می‌فرستد و زندگی جدیدی را به آنها هدیه می‌کند.
برخورداری در گفت و گو با ما تصریح کرد: هزینه ترک معتادین بر عهده خودمان است و کمپ ها تنها با تخفیفی کوچک ما را در این زمینه همراهی می کنند.
مدیر موسسه طلوع استان کرمان بیان کرد: معتادینِ مردی که به کمپ فرستاده می شوند پس از اتمام دوره ترکشان به خانه بهبودی منتقل می شوند زیرا آنها هیچ سرپناهی ندارند.

تنها می توانم بگویم امید است که مسئولین ، متولیان و خیرین در زمینه کوشا تر باشند و راهی برای ساماندهی کارتن خوابهای سطح شهر هر چه سریعتر در نظر بگیرند زیرا فصل سرما نزدیک است….

از همین نویسنده ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *