دریا

راهی به دریا

دیشب به شنیدن یک قصه مهمان بودم
“ماهی سیاه کوچولو”
ماهی سیاه کوچولو از درون قصه با من حرف میزد،صدایش را هنوز هم میشنوم! او برای من زندگی را تعریف میکند و میگوید:
زندگی همین جویبار باریکی نیست که مرا هر روزبرای خودم تکرار میکند، “زندگی اقیانوسی است وسیع ، جاری و پر مخاطره گاه آرام و گاه طوفانی گاه زیبا و حیرت انگیز، گاه وحشت آورکه هر روز منِ جدیدی را به خودم نشان میدهد.”
ماهی جان راهِ کشف این اقیانوس راهم به من میگوید؛
” عبور کن گذر از هرچه که برایت تعریف کرده اند، از محدوده ای که در آن گیر افتاده ای… از وابستگی هایی که تو را از رهایی باز میدارد
در مقابلِ همه ی آن هایی که تو را برایت تعریف کرده اند و زندگی را برایت تعیین، بایست و راهت را برای کشف حقیقت زندگی باز کن.
جهان قطعا فراتر از آن چیزیست که تا کنون دیده ای گاه زیباتر و گاهی زشت تر وقتی به زیبای یهایش رسیدی از آنها سرشار باش،جوری خودت را در جهان تاز هی زیبایت غرق کن که همه ی آن زیبایی ها بخشی از تو شود و با لطافت آن آمیخته شو.
و هر گاه با زشتی هایش رو به رو شدی قدرتمند تر از همیشه و با آغوش باز به استقبال آنها برو و اطمینان داشته باش از آن زشتی ها پادزهری درون تو باقی میماند که تو را شکست ناپذیر تر از همیشه خواهد کرد.و خواهی دید که هر روز از نو خلق میشوی هر روز
کامل تر، قوی تر و انسان تر متولد میشوی

از همین نویسنده ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *