داستان فریدون با وکیل ضحاک

وزیر ضحاک (کندرو) که از ماجرای تسخیر کاخ باخبر می‌شود، سریعا به کاخ می‌آید چرا که «ضحاک در نبودش شهر را به او امانت سپرده است. «کندرو»، «فریدون» را می‌بیند که در میان «شهرناز» و «ارنواز» نشسته است. در ابتدا زیرکی می‌کند؛ فریدون را می‌ستاید و دستوراتش را اجرا می‌کند.

گفت‌وگوی دختران جمشید با فریدون

در این متن، فریدون به قصر ضحاک وارد می‌شود و باطل کردن طلسم او را انجام می‌دهد. او با خواهران جمشید، ارنواز و شهرناز، ملاقات می‌کند که از ترس جانشان با ضحاک هم‌بستر شده‌اند. آن‌ها به فریدون می‌گویند که ضحاک به هند رفته و به زودی برمی‌گردد. خواهران جمشید شجاعت فریدون را ستایش کرده و از ستم‌های ضحاک صحبت می‌کنند. فریدون خود را معرفی کرده و می‌گوید که پسر آبتین است و به خونخواهی پدرش آمده تا پادشاهی را از ضحاک بگیرد.

حمله‌ی فریدون به کاخ ضحاک

فریدون گرز سنگینش را برداشت و به سوی کاخ ضحاک روانه شد. آ‌ن‌قدر سرعت داشت که انگار می‌تواند همین حالا کل زمین را طی کند. تمامی نگهبانان کاخ از ترس فریدون فرار کردند. فریدون هم برای باطل کردن جادو نام خدا را به زبان آورد. فریدون با اسبش وارد کاخ

نبرد فریدون و ضحاک

در قسمت قبل خواندیم که کاوه قیام مردمی خود را علیه ضحاک با همراهی مردم کوچه و بازار شروع کردو با لشکر مردمی خود به سراغ فریدون رفت و اکنون قیام فریدون آغاز می‌شود. فریدون چو گیتی بر آن گونه دید جهان پیش ضحاک وارونه دید سوی مادر آمد کمر

آگاه شدن فریدون از اصل و نسب خود

-حسنا خوشرو- آگاه شدن فریدون از اصل و نسب خود هنگامی که فریدون شانزده ساله شد از کوه پایین آمد و به نزد مادر برگشت و از جزییات زندگی و اصل و نسبش از فرانک می‌پرسد. فرانک تمامی ماجرا را از آغاز تولد او تا به الان برای فریدون تعریف