بابابزرگ و داستان زندگی اش

بابابزرگ امروز:25تیر بابابزرگ از دیشب بغض کرده و نشسته توی حیاط. هی دست می‌کند توی تشتی که پر از آب کرده و گذاشته جلویش و می‌گوید:صدبار تصمیم گرفتم یه حوضی اینجا توی حیاط بسازم که وقتی دلتنگ می‌شم بشینم کنارش و مثل فیلما دست کنم توی آبش و موج درست