فریدون و سپاهش در مسیر رفتن به سوی ضحاک به اروندرود (دجله) رسیدند. فریدون از رودبانان خواست تا زورق و قایق بیاورند، اما آنها از این کار امتناع کردند و گفتند که برای عبور حتی یک پشه نیز نیاز به اجازه ضحاک دارند. فریدون که از این پاسخ خشمگین شد، با اسب خود به آب زد و یارانش نیز به دنبال او به دریا رفتند. پس از عبور از اروندرود، به سمت “دزهوخت کنگ” (بیتالمقدس) که پایتخت ضحاک است، حرکت کردند. فریدون از دور کاخ ضحاک را دید که به زیبایی و ارتفاعش میدرخشید و به یارانش گفت که باید سریعاً به او حمله کنند تا ضحاک فرصت آماده شدن نداشته باشد. او با گرز گاوسار و افسار اسبش به سرعت به سمت کاخ حرکت کرد. ادامه داستان حمله فریدون به کاخ ضحاک در شمارهی بعدی خواهد بود.