کتاب داستانی نوشته محمدهادی محمدی، روایتگر زندگی دو کودک کار به نامهای چمن و سبزعلی است که از روستاهای تربت جام به حاشیه تهران آمدهاند. سبزعلی در حین کار در کوره آجرپزی دچار زخم پای ناشی از شیشه شکسته میشود و به بیماری کزاز مبتلا میگردد. در این شرایط سخت، چمن تلاش میکند تا او را از ناامیدی نجات دهد و به یاد فیلمی درباره سفر به ماه میافتد تا روحیه سبزعلی را تقویت کند. سبزعلی در حال هذیانگویی، به تصورات خود از سفر به ماه اشاره میکند و چمن سعی دارد او را به زندگی امیدوار کند. این داستان به تصویر کشیدن درد و رنج کودکان کار و تلاش برای حفظ امید در شرایط دشوار میپردازد.