شهید فاطمه اسدی از جمله بانوان ازادی خواه و شهید دفاع مقدس به شمار میآید. این شیر زن از خطه کردستان است.
کردستان سرزمینی است که وجب به وجب آن و قدم به قدم آن با خون هر شهیدی عطرآگین شدهاست و امنیت، آرامش، سربلندی و شکوه و اقتدار آن، مدیون خون و ایثار شهداست. یکی از این شهدا، شهید فاطمه اسدی است که پیکر مطهر وی سال1401 توسط گروههای تفحص پیکرهای مطهر شهدا، در کردستان کشف شد و خبر آن از سوی سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به دختر وی که تنها بازمانده این خانواده است، اطلاع داده شد.
شهید فاطمه اسدی یازدهم مرداد سال 1339، در روستای «باقرآباد» از توابع شهرستان «دیواندره» در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود . زمانی که به سن تحصیل رسید، فقر و محرومیت و نبود امکانات، مانع از تحصیلش شد و وی را از نعمت آموختن محروم کرد.
وی در ابتدای جوانی، تشکیل زندگی داد که ثمره ازدواج او یک دختر است. او بانوی خودساختهای بود و ایمانی به استواری کوههای کردستان داشت، پاکی، دینداری و پارسایی، مهمترین شاخصههای حیات وی بودند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور عناصر ضدانقلاب در منطقه، «فاطمه اسدی» برافروخته شد و زمانی که میدید آنها بهصورت علنی به تاراج نقد باورهای مردم پرداخته و نسبت به مسلمانان جفا میکنند، بیشتر نگران شد. از سویی دیگر، همسر او هم که از سالکان طریق دین بود، در این زمینه با همعقیده بود؛ بنابراین آنها تصمیم گرفتند تا برای مبارزه با سلطه ضدانقلاب به پا خیزند.
فاطمه اسدی و همسرش همکاری خود را با نیروهای سپاه و پیشمرگان مسلمان کُرد آغاز کردند.
ضدانقلاب وقتی از ماجرا مطلع شد، همسرش را دستگیر و به زندان خود در روستای «نرگسله» انتقال داد. پس از دستگیری همسرش، فقر، فشار و تنهایی، مانع از مبارزه «فاطمه اسدی» با ضدانقلاب نشد، وی بسیار با جرأت و پردل بود و در هرجایی که زمینهای فراهم میشد، به افشای چهره ضدانقلاب میپرداخت.
او مرتب برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» میرفت و برای آزادی همسرش نیز هیچگاه به ضدانقلاب التماس نکرد و عقیده داشت که «اینها حقیرتر از آن هستند که من التماسشان کنم»؛ بنابراین هروقت همسرش را ملاقات میکرد، فقط یک توصیه برای او داشت: “مبادا در مقابل دشمن کم بیاوری و شکسته شوی، محکم و استوار در مقابلشان مقاومت کن و از عقاید و باورهایت دفاع کن، تسلیم شدن در برابر این عناصر فاسد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است”
شهیده فاطمه اسدی روز هفتم شهریور سال 1361، وقتی برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» رفت؛ آثار شکنجه را به وضوح در جایجای بدن او دید و چشمان کبودشده و صورت زخمی او را مشاهده کرد؛ بنابراین با فریادی رسا، آن چنان که همه ساکنان روستا آن را بشنوند و انعکاس پژواک این فریاد را کوههای اطراف به همه برسانند، لب به اعتراض گشود و با مزدور، اجنبی و فاسد خواندن عناصر ضدانقلاب، هیبت و هیمنه آنها را شکست.
دشمن «فاطمه اسدی» را به داخل مقر خود و همسرش را هم به زندان برگرداند و در همان لحظه نیز دستور اعدام او را صادر کرد.
بعد از شهادت «فاطمه اسدی»، پسر کوچکش بهدلیل نبود سرپرست، در گهواره از دنیا رفت و شوهرش نیز بعد از سه سال از زندان «دولتو» آزاد شد.