-لیدا صباغ/ دانشجوی دکتری روانشناسی-
تا به حال به کلمهی خودباوری و معنایش فکر کردید؟ اینکه این کلمه چه تاثیری میتواند بر زندگی شما داشته باشد؟ خودباوری در بسیاری از فرهنگهای لغت معنا نشده است؛ اما همین کلمه اساس اعتماد به نفس و عزتنفس را شکل میدهد.
خودباوری را میتوان به عنوان اعتماد به خود و توانایی خود تعریف کرد، در حالی که اعتماد به نفس اشاره به احساس اطمینان در مورد تواناییها، ویژگیها و ایدههای خوداست، دارد. نکته جالبی که در هر دو این تعریفها وجود دارد تمرکز بر خود است. در حالی که بدون شک دیگران نقشی در ایجاد اعتماد به تواناییها، ویژگیها و ایدههای ما دارند، اما نحوه نگرش ما به خود نقش کلیدی در میزان اعتماد به نفس و خودباوری ما دارد.
معنای تحت اللفظی نگرش عبارت است از: « هر نوع بیان نظر در مورد یک شیء یا یک فرد یا یک رویداد که در آن قضاوت و ارزیابی نهفته باشد (مستقل از مثبت یا منفی بودن آن) نگرش نامیده میشود.».
کسی هم که خودباوری و اعتماد به نفس دارد، نگرش مثبتی نسبت به خودش، توانمندیها و عملکرد خودش دارد. به نظر شما اگر به درون یک فرد با اعتماد به نفس نفوذ کنیم چه نگرشها و باورهایی را پیدا میکنیم؟
چند نمونه از این نگرشها را با هم مرور میکنیم:
من خودم را آدمی ارزشمند و مهم میپندارم. من احساس میکنم که به اندازه کافی، شایسته و خوب هستم. من قابل احترام و دوستداشتنی هستم. گاه روی دیگران تاثیرات مثبت میگذارم زیرا سعی میکنم به دیگران و احساساتشان احترام بگذارم. در عین حال که انعطافپذیر هستم، میتوانم از افکار، باورها و اهداف خودم حمایت کنم. من میتوانم بدون اینکه احساس تهدید یا مورد حمله قرار گرفتن پیدا کنم به نظرات و عقاید گوش فرادهم. من از چالشهای جدید لذت میبرم. اگر شرایط مطابق میلم نباشد ناامید و دلسرد نمیشوم. من صبور و پذیرا هستم. با این وجود که تلاش میکنم تا از استعدادها و تواناییهایم استفاده نمایم، خودم را در دام کمال گرایی نمیاندازم.
در گفتوگوهای درونی خودتان چقدر از این جملات استفاده میکنید؟ اگر با خودتان به این شکل سخن میگویید به شما تبریک میگویم شما یک فرد بااعتماد به نفس هستید. اما کسی که نگرش منفی دارد، به شکل دیگری با خودش حرف میزند. صحبتهای او پر از بدبینی، افسردگی و تحقیر خود است :
فکر نمیکنم آدم مهمی باشم. من دوست داشتنی نیستم. راستش را بخواهید دلیلی نمیبینم کسی مرا دوست بدارد. من در هیچ کاری انقدرها خوب نبودم و نخواهم بود. دیگران به من توجه چندانی ندارد و با توجه به شناختی که از خودم دارم، آنها را سرزنش نمیکنم. من رخدادهای جدید و ماجراجویی را دوست ندارم. ترجیح میدهم در حاشیه بمانم و در منطقه امنم زندگی کنم. مهم نیست چقدر تلاش کنم در نهایت نتیجه نخواهم گرفت یا اگر به موفقیتی برسم چندان ارزشی ندارد. من لیاقت عشق و محبت دیگران را ندارم. نمیتوانم از پس مشکلاتم بربیایم.
کسی که چنین نگرشی نسبت به خودش داشته باشد، در نهایت از رسیدن به عزت نفس دور میشود.
مقصد سفر خودباوری رسیدن به عزتنفس و احساس رضایت است.
به طورکلی عزت نفس به معنای داشتن احساس تأیید و ارزشمندی نسبت به خود و هرآنچه که مربوط به خود است. اگر شما احساس کفایت و ارزشمندی داشته باشید، با خودتان حالتان خوب است از خودتان فرار نمیکنید، برای کسب تأیید دیگران، هرکاری انجام نمیدهید. در قسمتهای بعدی به اینگه چگونه میتوان به دوست داشتن خود رسید بیشتر صحبت میکنیم.