سمیه» 20 سال دارد، لیسانس حقوق خود را در کرمان گرفته و به استقلال مالی علاقهمند است. او سعی میکند فشار مالی بر خانوادهاش نیارود، ولی فکر میکند بهخاطر هزینۀ تحصیلش، بیشتر از سایر اعضای خانواده خرج میکند. در خانواده به پسانداز اهمیت داده میشود و درآمد «سمیه» به حدی نیست که پسانداز شود؛ بیشتر خرج رفتوآمدش میشود. او معتقد است درآمد زن، باید متعلق به خودش باشد. انگیزۀ «سمیه» از کار کردن، کسب تجربه و کمک به مردم است. او کار کردن برای زن را یک حق طبیعی میداند و حاضر نیست با کسی که مانع کار کردنش بشود، ازدواج کند. «زهرا» 47 سال دارد، بیسواد است و بهخاطر فشار مالی و کهولت سن همسر مشغول به کار شده است. حتی با وجود اشتغال نیز ارتباط بسیار کمی خارج از حوزۀ خانوادگی خود برقرار میکند. «زهرا» از کار کردن خود بسیار راضی است، درآمد خود را برای خانواده خرج میکند، اما تا حد زیادی بر این درآمد و نحوۀ استفاده از آن، کنترل دارد و در تلاش است یکی دیگر از دختران خود را مشغول به کار کند. شوهرش هنوز هم مخالف کار کردن وی است. وی به خاطر مهریهاش در افغانستان، صاحب یک باغ است، اما در ایران -چه به لحاظ قانونی و چه به لحاظ توان مالی- مالکیت هیچ چیز را ندارد. مسئولیت خرید خانه بر عهدۀ خودش است، اما هنوز جهت خرید برای خودش یا دختر کوچکش، پنهانی و به دور از چشم شوهرش اقدام میکند.
روایت اول، زندگی دختر جوانی بود که در ایران به دنیا آمده بود و تمام عمرش در ایران تحصیل کرده و بزرگ شده بود. روایت دوم، روایت زنی بود که در افغانستان بزرگ شده و ازدواج کرده بود، ولی دوران پختگیاش را در ایران و با شرایط سخت مهاجرت سپری میکرد. موقعیت زنان در طول تاریخ و تحت تأثیر عوامل اجتماعی و اقتصادی و سنتها و آداب و رسوم حاکم به جوامع، دستخوش تغییر و تحول شده است.
اشتغال زنان و دسترسی و کنترل آن بر منابع معیشت، نقشی بنیادی در تغییر الگوی خانواده میگذارد. از دیدگاه کارشناسان اشتغال زنان تغییر نگرشها در زمینۀ اشتغال زن و حمایت از آنان نهتنها باعث تأمین منابع مادی، بلکه موجب بالارفتن سطح رفاه خانواده است. موقعیت زنان تحت تأثیر دو نگرش متعارض با یکدیگر قرار دارد، از طرفی به علت شرایط عینی زندگی، افزایش شهرنشینی، تغییر در فعالیتهای اقتصادی از کشاورزی به صنعت و خدمات و کمرنگشدن اهمیت خانواده در بسیاری از کارکردهای خود و انتقال این کارکردها به سایر نهادها و وجود تفکرات مبتنی بر برابری افراد جامعه، از آنان درخواست مشارکت همهجانبه در امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی میکند. از طرف دیگر به علت تأکید بسیار زیاد فرهنگ جوامع اسلامی، مخصوصاً تفکر سنتی حاکم بر ارزشهای کشور افغانستان بر امر ازدواج و تشکیل خانواده، مهمترین وظیفۀ یک زن در عهدهدار شدن نقش مادری و همسری و پرداختن به امور منزل است. در بسیاری از موارد اعتبار اجتماعی یک زن، نه براساس تواناییها و قابلیتهای او درعرصۀ عمومی، بلکه به علت دارا بودن نقش خانوادگی تعیین میشود؛ بنابراین، وجود دو نگرش متعارض در مورد زنان و نبود امکانات برای بسیاری از دختران آنان را وادار به قبول نقشهای خانوادگی خروج از حوزۀ عمومی میکند. مهاجرت، شرایط تازهای را در ساختار خانوادههای مهاجر افغان ایجاد کرده که منجر به تغییر الگوی سنتی خانوادههای افغان شده است. تغییرات بهصورت گسترده و عمیق در تمام لایههای جامعه بهوجود آمده است. لایههای این تغییرات در مقایسۀ این دو روایت به سادگی قابل دیده شدن است. زنان گذشته به اجبار شرایط زندگی و زنان امروز به دلخواه خود وارد فضای عمومی میشوند و درخواستها و دیدگاههایشان شباهت کمی به گذشتۀ کلیشهای که همۀ ما از افغان در ذهن داریم، پیدا میکند. این روایتها نشان میدهد بستر نوینی برای تغییر وضعیت افغانها در ایران و حتی در کشور خودشان در حال شکلگیری است و در جامعۀ شهری کرمان، فرصتهایی که هرچند کم در اختیار این گروهها قرار میگیرد، میتواند الگوی آیندۀ کشور افغانستان و تفکر آنها را با چالش روبهرو کند.
منبع: برگرفته از یک مقالۀ کلاسی با تکیه بر چارچوب نظری طرح ومس

http://zanoejtema.ir/wp-admin/post.php?post=1495&action=edit
http://www.teetr.irwww.teetr.ir