همهی ما کموبیش واژهی «داوطلب» و «کار داوطلبانه» را شنیدهایم و یا در اطرافمان کسی را میشناسیم که به فعالیتهای داوطلبانه مشغول باشد. حتی شاید خودِ ما گاهی فعالیتهای داوطلبانهای انجام داده و یا حتی مدیریت کرده باشیم.
«سازمان بینالمللی کار»، کار داوطلبانه را اینگونه تعریف میکند: «کار بدون دستمزد و غیراجباری؛ به معنای صرف زمان توسط افراد بدون دریافت دستمزد برای انجام فعالیتهایی که یا از طریق یک سازمان و یا مستقیماً برای دیگرانی انجام میشود که خارج از خانوادهی آنها قرار دارند.»
بنابراین میتوان ویژگیهای زیر را بهعنوان ویژگیهای کلیدی کار داوطلبانه ذکر کرد:
شامل کار است: فعالیتهایی که محصولات یا خدماتی را تولید و عرضه میکند.
بدون دریافت دستمزد است.
اجباری نیست: فرد به اختیار خود این کار را انجام میدهد.
همداوطلبی مستقیم؛ مثل کارهای داوطلبانهای که بهطور مستقیم برای دیگران انجام میشود و همداوطلبی سازمان نهاد؛ مثل انجام کارهای داوطلبانه برای یا از طریق سازمانهای غیرانتفاعی را شامل میشود.
کاری که توسط داوطلب برای اعضای خانواده و بدون دستمزد صورت میگیرد را شامل نمیشود.
از نمونههای کار داوطلبانه میتوان به این موارد اشاره کرد: خرید مواد غذایی برای یک همسایهی مسن، کار کردن در یک آشپزخانه و طبخ غذا برای افراد بیخانمان، معلم داوطلب در مدرسهای عمومی، فعالیت در یک کمیتهی پاکسازی محلهای، ساختن مسکن برای خانوادههای بیسرپناه.
نمونهای از فعالیتهای داوطلبانه که زنان به آن میپردازند، کمک به آموزش گروههای خاص و یا آسیبپذیر جامعه است. یکی از گروههای مهمی که نیازمند آموزش است، کودکان و به خصوص کودکان کار و بازمانده از تحصیل است. این کودکان بهدلایل مختلف نمیتوانند در مراکز آموزش رسمی حضور داشته باشند. افراد بسیاری هستند که زمینهی آموزش این کودکان را از طرق مختلف فراهم میکنند؛ از جمله: فراهم آوردن وسایل آموزشی و کمکآموزشی، هزینهی تحصیل، معرفی به مراکز آموزشی، تهیهی لباس و لوازم التحریر و …. در کنار این، عدهای هم هستند که به کار آموزش این گروه از کودکان میپردازند و این کار را لذتبخش میدانند.
مریم، حدود سه سال پیش از طریق یکی از دوستانش با یکی از مراکز آموزش کودکان بازمانده از تحصیل مهاجر و کودکان کار1 آشنا شد. او میگوید: «یک هفته برای مشاهدهی مرکز آمدم و کمکم به این محیط و کار بچهها علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم که در اینجا بمانم. سال اول در سالن حضور داشتم، با بچههایی که از کلاس بیرون میآمدند، صحبت میکردم، درسهایشان را با آنها کار میکردم، مدتی کلاس سوم جدیدی که تشکیل شد، مسئولیتش با من بود، مدتی هم در کلاس دو نفر از معلمان حضور داشتم و به آنها کمک می کردم. بهخاطر فعالیتهای عملی که در این مرکز انجام میشود و آزادی که بچهها در کارهایشان دارند، به کار کودکان در این مرکز علاقه دارم و بهخاطر علاقهای که به بچهها دارم، در این مرکز ماندم؛ چون حس میکنم بچههای این مرکز، واقعاً به کمک و درک شدن نیاز دارند و هر کسی هم آنها را درک نمیکند.»
مژده، داوطلب دیگری است که اکنون مربی بهداشت این مرکز است. او میگوید: «پنج سال پیش از طریق یکی از دوستانم به این مرکز معرفی شدم. اول که میخواستم به مرکز بیایم، کمی تردید داشتم. از نظر کسانی که با این بچهها (کودکان کار و بازمانده از تحصیل) برخورد نداشتهاند، آنان بچههایی بودند که از احترام چیزی نمیدانستند، اما بعداً متوجه شدم وقتی که برای این بچهها احترام قائل باشی، چقدر راحت میتوانی با آنها برخورد کنی؛ بنابراین، به اینجا آمدم تا بتوانم به این بچهها کمک کنم. بهخاطر علاقهای که به این بچهها دارم و مسئولیتی که در قبال آنها احساس میکنم، به این مرکز میآیم و سعی میکنم هم بر امور بهداشت بچهها نظارت داشته باشم و هم این که کودکانی که از نظر درسی کمی ضعیف هستند، یا از کلاس به هر دلیلی خارج میشوند را کمک کنم.»
نیلوفر، فارغالتحصیل مهندسی شیمی است و یک سال پس از فارغالتحصیلیاش، بهعنوان مربی پایه دوم در مرکز حضور دارد، میگوید: «از ترم دوم تحصیل در دانشگاه، همکاریام را با این مرکز آغاز کردم. تمام سعی من بر این بود که با فعالیتهایی مثل بازی، افزایش مهارتهای بدنی و اخلاقی همچون همکاری، توجه به دیگری، افزایش خلاقیت، خوب گوش کردن، تقویت دقت و تمرکز را بهوسیلهی قصه و اریگامی در کودکان داشته باشم. از دیگر برنامهها، ایجاد برنامههای دستهجمعی مرتبط با مناسبتهای مختلف مانند روز کودک، محیط زیست و …در فضاهای باز مرتبط با سن کودکان بود.»
لیلا، یکی از دانشجویان داوطلب که دو سال را با کودکان مشتاق گذرانده است، میگوید: «روی پل آزادی، کودک 5-6 سالهای، کنار ترازویش مینشیند و من تقریباً هر روز از کنارش رد میشوم. سال اولی که به کرمان آمدم، برایم سوال شده بود که چرا این کودکان در مدرسه نیستند و چطور میتوانم به آنها کمک کنم. این کودک دغدغهی ذهنیام شده بود و خیلی دلم میخواست کمکش کنم. با پرسوجو، این مرکز را یافتم و بالطبع بسیار علاقهمند بودم که در این مدرسه فعالیت کنم. آرزویم از کودکی همین بوده است.»
این تنها نمونهی کوچکی از فعالیتهای داوطلبانهای است که زنان انجام میدهند. همانگونه که مشاهده شد، این زنان همگی بر حسب علاقهی خود، به فعالیت در این مرکز روی آوردهاند و مسلم است که نتیجهی کارشان که همان آموزش سواد و مهارتهای زندگی به این گروه از کودکان است، آنها را راضی و خشنود میسازد و بودن در یک فعالیت داوطلبانه، زندگی را برایشان لذتبخشتر از گذشته میکند و علاوه بر آن، همگی در ایجاد یک محیط شاد و پرانرژی برای خودشان و کسانی که در کنارشان حضور دارند، سهیم میشوند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مرکز دوستدار کودک مشتاق واقع در خیابان زریسف
جهت مشاهده ارشیو نشریه به لینک نشریه زن و اجتماع در سایت “تیتر” مراجعه کنید
https://teetr.ir/newspaper/zanoejtema/