از جمله شایع ترین تله های روانی که افراد تجربه می کنند: تله روانی رها شدن یا ترک شدن است که فرد را نسبت به حضور افراد در زندگی اش بی اعتماد می کند یعنی محور اصلی تفکر او به طور مداوم رها شدن از طرف کسانی است که در زندگی به آنها دلبسته یا وابسته است و از مرگ عزیزانش واهمه عجیبی دارد و احساس می کند که جزو الویتهای زندگی اطرافیان خود نیست و برای او اهمیتی قائل نیستند. عموما این افکار احساسات ناخوشایندی مانند غم، نگرانی و خشم را با خود به دنبال دارند و رفتارهایی مانند وابستگی های افراطی به افراد مهم زندگی، ترس از تنها ماندن و انحصار طلبی و کنترل کنندگی را در پی دارد.
افراد با طرحواره رهاشدگی به دلیل رهاشدن توسط دیگران مدام خود را سرزنش می کنند و از بر قراری ارتباطهای صمیمانه پرهیز میکنند.
در توضیحات بالا میتوانیم دو سبک مقابله ای را شاهد باشیم: عدم ارتباطهای صمیمانه: (سبک مقابله ای اجتناب) و وابستگی شدید و کنترل کنندگی: (سبک مقابله ای جبران افراطی).
علل پدیدآمدن طرحواره رها شدگی را می توان به موارد زیر مرتبط دانست:
1) عدم شکل گیری دلبستگی ایمن در نوزاد
2) اضطراب جدایی
3) دوری مادر از خانواده
4) واگذاری مراقبت از فرزند به فردی دیگر
5) دعوا، درگیری و کشمکش بین والدین
6) تولد فرزند جدید
بر اساس علل بیان شده می تواند دو نوع از رها شدگی را مشاهده کرد:
1) رها شدگی مبتنی بر وابستگی: هنگامی این نوع اتفاق میافتد که در دوران کودکی فرد تحت نظارت و حمایت شدید خانواده قرار گرفته و با هیچ چالشی در زندگی مواجه نشده است، در چنین شرایطی رها شدگی مبتنی بر وابستگی شکل خواهد گرفت و بستر مشکلات فراوانی را فراهم می کند.
2) رهاشدگی مبتنی بر فقدان و بی ثباتی: زمانی این نوع از رهاشدگی را شاهد خواهیم بود که حجم زیادی از اتفاقات تنش زا مانند: دعواهای خانوادگی، طلاق والدین، فوت یکی از اعضای خانواده، خشونت خانگی یا سو استفاده های روانی و جنسی و … در کودکی فرد رخ دهد.
احساس رها شدگی و ترس از آن از جمله احساس های ناخوشایند و پررنگی است که هر فرد می تواند آن را تجربه کند و زمانی که این احساس به طور فراگیر در زندگی فرد اتفاق می افتد سلامت روان او را به مخاطره میاندازد. سلامت روان از جمله بحثهایی است که در گذشته به آن اشاره نموده ایم و ابعاد مختلفی دارد که تحت تاثیر عوامل متعدد و گوناگونی قرار می گیرد. تجربه آسیب های روانی و تروماها بخش جدایی ناپذیری از زندگی هر انسان است و گریز از آن غیر ممکن است و بهترین عملکرد زمانی اتفاق می افتد که نسبت به آسیب هایمان آگاهی یافته ایم و به دنبال راه حلی برای پذیرش آنها
میباشیم.