سلامت روان و خانواده

|

۰۳ فروردین ۱۴۰۳

|

۰۶:۳۰

-آناهیتا آقاعباسی/ روان درمانگر بالینی-

سلامت روان و خانواده

واژه امنیت تداعی‌کننده احساس آسایش و آسودگی خاطریست که فرد در مقابل خطر و تهدید‌های احتمالی حس می‌کند.

اولین مفهوم امنیت برای هر فرد در خانواده شکل می‌گیرد و شامل اقداماتی است که والدین به منظور حفظ آرامش روحی و سلامت جسمانی کودکشان در برابر مخاطرات انجام می‌دهند.

نخستین بار کودک احساس امنیت را در آغوش مادر تجربه می‌کند و به مرور با افزایش سن و مراقبت‌هایی که از سوی پدر و مادر در قبال کودک شکل می‌گیرد این مفهوم گسترده‌تر می‌شود.

بعد از تجربه اولین آغوش که موجب آرامش کودک می‌گردد، مرحله بعدی تغذیه نوزاد از مادر است و مفهوم اولیه امنیت به معنای حس بقا در نوزاد شکل می‌گیرد.

در مراحل بعدی در امان ماندن از خطر و کمک والدین در مراحل رشد کودک از جمله اقداماتی است که تضمین کننده احساس امنیت را برای کودک است.

نگرانی، اضطراب و هراس از جمله احساساتی هستند که در مقابل حس امنیت قرار دارند پس می‌توان به این نتیجه رسید که حس امنیت به نوعی از جمله مواردیست که حضور آن با میزان سلامتی روان در افراد مرتبط است.

از آنجا که عدم حضور امنیت منجر به احساس نگرانی در فرد می‌شود و عدم توانایی حفاظت از خود در مقابل خطر را به دنبال دارد؛ بنابر این احساس عدم امنیت بر سلامت روان اثرات منفی می‌گذارد.

از سوی دیگر نگرانی از جمله عوامل استرس‌زا محسوب می‌گردد زیرا منجر به تغییر حالت روانی و گاهی نیز جسمانی می‌شود و از این جنبه بر سلامت روان اثر گذار است.

نقش مهم و پر رنگ خانواده در حفاظت از فرد و ایجاد امنیت برای او تضمین‌کننده سلامت روان است. خانواده علاوه بر جنبه‌های محافظتی، تأمین‌کننده جنبه‌های حمایتی نیز برای فرد است و با حمایت عاطفی و روانی به ارتقای سطح سلامت روان کمک می‌کند.

حمایت و تأمین امنیت توسط خانواده با رفتار‌هایی مانند:

1_ وقت گذراندن با فرزندان

۲_ رفع نیاز‌های احساسی و به اشتراک گذاشتن احساسات با فرزندان

۳_ درک و تأمین نیاز‌های روانی و جسمانی فرزندان

4_ ایجاد احساس ارزشمندی در فرزندان

۵_ کمک به شناخت عزت نفس و اعتماد به نفس در فرزندان نسبت به خودشان و… ایجاد می‌گردد.

زمانی که در خانواده افراد با یکدیگر مشغول وقت گذراندن هستند حضور فیزیکی منجر به احساس حمایت عاطفی نیز می‌شود زیرا توجه افراد معطوف به یکدیگر است و برای احساس خوش گذراندن تلاش خود را می‌کنند در نتیجه فرد احساس حمایت را تجربه می‌کند.

گاهی هیجانات منفی یا مثبت در فرد نیاز به تخلیه و شنیده یا دیده شدن دارد و چه بسا ترجیح بر آن است که در محیطی امن و حمایتی این هیجانات ابراز گردد و این محیط همان خانواده است زیرا اولین کانونی است که فرد حس صمیمیت و امنیت را تجربه می‌کند و نحوه ابراز هیجاناتش را آموخته و انتظار درک شدن را از آن دارد.

خانواده را می‌توان نقطه آغاز حفاظت یا فروریزی سلامت روان دانست زیرا اولین محیطی که فرد با آن آشنا می‌گردد و مفهوم زندگی و چگونگی زندگی کردن را می‌آموزد، خانواده است.