داستانهای شـــــاهنـــــامه: کیومرث
-حسنا خوشرو-
آغاز شاهنامه با دیباچه است. به طور کلی دیباچهی شاهنامه به دو قسمت تقسیم میشود. قسمت اول آن مربوط به دیدگاههای خود فردوسی و جهانبینی خود اوست و بخش دوم آن که تاریخچهی شکلگیری شاهنامه و ستایش سلطان محمود است.بعد از دیباچه اولین داستان شاهنامه یعنی پادشاهی گیومرت آغاز میشود که داستان کوتاهی هم هست. گیومرت تلفظ پیشین همان کیومرث است.
گیومرت اولین شاه شاهنامه است که در بعضی اساطیر ایرانی انسان اول هم معرفی شده است اما در شاهنامه اولین پادشاه است. پادشاهی گیومرت در شرایطی است که میتوان آن را پیش از تمدن نامید. انسانها و همه چیز بدوی هستند و در سیر داستانهای شاهنامه تمدن قدم به قدم شکل میگیرد. پادشاهی گیومرت در اولین روز برج حمل (فروردین) و نخستین روز سال آغاز میشود. (هنوز رسمی به اسم نوروز در ایران نداریم). همه در کوه زندگی میکنند و پادشاهی گیومرت هم همان جا آغاز میشود.
گیومرت سی سال پادشاهی میکند. در تمام این مدت تمامی جانوران نیز بندهی او بودند و حتی جلوی او تعظیم میکنند. از اینجا رسم “نماز گزاردن” بر شاهان شروع و به یک سنت تبدیل میشود.گیومرث پسری داشت به اسم سیامک. در دوران پادشاهی گیومرت همه چیز خوب و امن و امان بود غیر از اینکه اهریمنها دشمن او و پادشاهیاش بودند. بچهی اهریمن سپاهی جمع میکند و میخواهد به جنگ گیومرث برود و پادشاهی را از او بگیرد. گیومرث از این واقعه بیخبر بود اما شبی فرشتهای به سیامک فرزند او پیامی میرساند و سیامک را مطلع میکند. سیامک نیز تصمیم میگیرد که سپاهی فراهم آورده و به جنگ اهریمن رود.
سیامک لشگری جمع میکند اما به همان دلیل بدوی بودن که گفتیم راه و رسم جنگ را بلد نیستند. در این نبرد ما با اولین آدمکشی شاهنامه آشنا میشویم. در این نبرد ایرانیان که چیزی از رسم و رسوم جنگ نمیدانستند و پوشش و ابزار جنگ هم نداشتند از سپاه اهریمن شکست میخورند و سیامک کشته میشود.وقتی که خبر کشته شدن سیامک به پدرش میرسد گیومرث سوگواری و شیون برای پسرش را آغاز میکند. بعد از گذشت یک سال این بار فرشتهای بر گیومرث نازل میشود و به او میگوید که عزاداریاش را خاتمه دهد و به دنبال انتقام خون سیامک باشد. راه و رسم سوگواری هم در داستان گیومرث و سیامک شروع میشود.
پسر سیامک؛ هوشنگ مسئول انتقام مرگ پدرش میشود. هوشنگ لشگری که بیشتر آن حیوانات هستند را جمع میکند و به جنگ با لشگر دیوها میرود. لشگر هوشنگ لشگر دیوها را تارومار میکنند و دیو اصلی را میکشتند و پیروز میشوند. بعد از شنیدن خبر، گیومرت که خیالش از بابت انتقام خون پسرش راحت شده است میمیرد و اینگونه پادشاهی گیومرت؛ اولین پادشاه شاهنامه به پایان میرسد.
“جهان سر به سر چو فسانه ست و بس/ نماند بد و نیک برهیچکس»