با یک تیر دو نشان زدم
اگر بگوییم به زیبایی هرچه تمامتر جملهی «معلولیت محدودیت نیست» را معنا کرده پر بیراه نگفتهایم.
دختری که روزی روی دوپایش میایستاد و ورزش تکواندو را پیش میگرفت اسیر یک حادثه رانندگی شد تا راه جدیدی را در زندگیاش آغاز شود.
معلولیت! راه جدیدی بود که زهرا به عنوان یک دختر جوان میبایست آن را تجربه کند؛ شاید اگر این حادثه که دیگر نمیشود اسمش را حادثه تلخ گذاشت؛ گریبان خیلی از ماها را گرفته بود خانه نشین میشدیم و دیگر حوصله خودمان را هم نداشتیم چه برسد به ادامه ورزش! اما زهرا عزمش را جزم کرده بود؛ معلولیت یا سلامت برایش فرقی نداشت. هدفش ورزش کردن؛ پیشرفت کردن و سالم ماندن روح و فکر و جسمش بود.
هرچند ناگفته نماند که راه برای او پس از معلولیت خیلی تغییر کرده بود و او نمیتوانست در هر ورزشی فعالیت کند و به همین دلیل بود که تیراندازی با کمان را برگزید. زهرا نعمتی که حالا دیگر قطب بلامانع تیراندازی با کمان پاراالمپیکیها و المپیکیهای ایران است خاطرهی جالبی از روز اولی که به سالن تیراندازی رفته دارد که اینطور میگوید:« روز اولی که به سالن تیراندازی با کمان رفتم همه آقا بودند و هیچ خانمی فعالیت نداشت و جالب است بدانید روز اولی که برای تمرین به سالن رفتم هم همین وضعیت مشابه حاکم بود اما با این تفاوت که آن مردهایی که در سالن تمرین میکردند خیلی خوب تیر میزدند و به نوعی تیرانداز بودند و این دقیقا درحالی بود که من حتی برای گرفتن کمان و تیراندازی مشکل داشتم و همین امر باعث شده بود تا برخی از آنها مرا مسخره کنند و بگویند تو چکارت به تیراندازی برو خونه عروسک بازی کن. اما هدف من خیلی بزرگتر از عروسک بازی بود…»
با زهرا نعمتی؛ قهرمان کرمانی پاراالمپیک لندن و همچنین بانوی طلایی تیراندازی با کمان؛ که به تازگی توانست در یک اقدام بیسابقه در ورزش ایران؛ هم جواز حضور در مسابقات المپیک و هم پاراالمپیک ریوداژانیرو را کسب کند به گپ و گفت نشستیم که خواندنش را نیز به شما توصیه می کنیم.
زهرا نعمتی در ورزش کشور کاری کرد که نامش جاودانه شود؛ از اینکه اولین ورزشکار ایرانی هستی که هم توانسته جواز حضور در مسابقات المپیک و هم پاراالمپیک را دریافت کند چه حسی داری؟
اینکه میگویند نام زهرا نعمتی در ورزش جاودانه شده و یا … لطف خدا است. و از این بابت خیلی خوشحالم که در طول یک ماه اخیر اتفاقاتی افتاد که تنها زهرا نعمتی خوشحال نبود و بلکه همانطور که این افتخار متعلق به ایران است هر ایرانی از شنیدن این اخبار خوشحال شد و مرا مورد لطف قرار داد. هرچند من میخواهم برای اولین بار از این تریبون به همه بگویم که تنها نام زهرا نبوده که جاودانه شده است چراکه من به تنهایی تحت هیچ شرایطی نمیتوانستم این افتخارات را کسب کنم و قطعا پشت این اهداف بزرگ آدمهای بزرگی هم در کنار من بودهاند و مرا یاری دادهاند.
شروع کارت با المپیکیها بود اما اگر اشتباه نکنم از سال ۲۰۱۰ به جمع جانبازان و معلولین اضافه شدی تا اینکه از سال قبل برای دومین بار به تیم ملی المپیکیها برگشتی؛ در حالی که این یک ریسک بزرگ بود چراکه اگر نمیتوانستی در تیم المپیکیها موفق باشی تیم پاراالمپیکیها را هم از دست داده بودی…
خب بازگشت به تیم المپیکیها برای من یک هدفی بود که بعد از کسب مدال طلای مسابقات اینچئون گرفته بودم.
همانطور که گفتید من سال 2010 به تیم ملی جانبازان و معلولین پیوستم و این درحالی بود که دوسال قبل از این اتفاق بنده در خدمت تیم ملی المپیکیها بودم. و شکر خدا موفقیت در تیم پاراالمپیک خوب بود تا اینکه تصمیمم را خیلی جدی برای حضور در تیم ملی افراد سالم گرفتم و به هدفم هم رسیدم.
البته ناگفته نماند که در این راه کار آسانی را پیش رو نداشتم و حتی جالب است بدانید اولین مسابقهای که به همراه تیم ملی المپیکیها به مسابقات برون مرزی اعزام شدم اینقدر فضا با فضای مسابقات پارا متغایر بود که هر روز چیز جدیدی یاد میگرفتم و مهمتر از همه این بود که همهی افراد حاضر در آن مسابقات افرادی بودند که سالم بودند و این دقیقا در حالی بود که من معلول بودم و این کار را نسبت به سایر ورزشکاران سخت میکرد.
البته این جابهجایی حواشیای را هم بوجود آورد، تا حدی که نامت از لیست تیم ملی پاراالمپیکیها خط خورد…
به هر حال وقتی آدم پا در یک مسیر با اهداف بزرگ میگذارد؛ طبیعی است که با یکسری چالشها و حواشی روبرو شود و زمانی که من خودم را برای طی نمودن این مسیر آماده کردم به قول کرمانیها این پی را به تنم مالیدم که شاید این حواشی بوجود بیاید اما خوشحالم که مدیریت آقای خسروی وفا باعث شد تا با کمترین دغدغه و مشکلی در هر دو راه حضور پیدا کنم و بتوانم سهیمه کسب کنم.
سقف آرزوی هر ورزشکار حضور و یا قهرمانی در المپیک و یا پاراالمپیک است که حالا دیگر زهرا نعمتی آنها را تجربه کرده؛ سقف آرزوهایت کجاست؟
خب وقتی من سهمیه المپیک را کسب کردم به خودم گفتم که تازه این راه سخت برایم آغاز شده که بتوانم با تمرینات پرفشار و خوب یک مدال خوشرنگ را برای کشورم به ارمغان بیاورم ضمن اینکه به دنبال تکرار قهرمانی در مسابقات پاراالمپیک هم هستم.
حضور در دو میدان سخت و نبرد واقعی به تمام معنا باعث نمیشود که انگیزهات را از دست بدهی و خدایی ناکرده در هیچکدام موفق نباشی؟
نه؛ من آدم مثبت اندیشی هستم و چرا به این فکر نکنیم که با این اتفاق که با یک تیر دو نشان زدهام انگیزهام چندین برابر نشود!؟
میخواهم کمی فضا را به زادگاهت منتقل کنم؛ زهرا نعمتیای که زاده کرمان است اما بعد از پاراالمپیک از این شهر خیلی دور شده است…
خیلی هم دور نشدهام و اگر هم اینچنین است,قطعا دلایل مختلفی از جمله فشار بالای تمرینات و اردوها است در غیر اینصورت قطعا اینگونه نبود.
اما حتی شهر محل سکونتت را هم عوض کردید…
از کرمان به کیش رفتم چراکه زندگی در کیش برای یک فرد معلول خیلی راحتتر از کرمان است. و کلا جزیره تمام آیتمهای راحت زندگی کردن یک فرد معلول را دارد.
پس شایعه بیمهری مسولین استانی را تکذیب میکنی؟
در اینکه ما کرمانیها غریبپرست هستیم شکی نیست اما دلیل تغییر محل سکونتم همانهایی بود که گفتم.