گرگ وال استریت : ( The Wolf of Wall Street) یک فیلم آمریکایی در ژانر کمدی سیاه و زندگینامهای به کارگردانی مارتین اسکورسیزی است که در ۲۰۱۳ منتشر شد. این فیلم بهطور کلی نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرد و با چندین انتقادات اخلاقی نیز روبهرو بود. این فیلم نامزد چندین جایزه از جمله پنج جایزه در هشتاد و ششمین دوره جوایز اسکار شد: بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اقتباسی بهترین بازیگر نقش مرد ، برای دیکاپریو و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد ،برای هیل.
خلاصه فیلم: در سال ۱۹۸۷، جردن بلفورت به عنوان کارگزار بورس وال استریت در شرکت کارگزاری L.F.Rothschild، زیر نظر مارک هانا مشغول به کار میشود. او به سرعت شیفته ی رسم و رسوم کارگزاران بورس در مصرف مواد مخدر و اعتقادات هانا میشود که باور دارد تنها هدف یک کارگزار، درآوردن پول است.
جردن در دوشنبه سیاه (بزرگترین رکود بازار سهام در طی یک روز در تاریخ آمریکا)، شغل خود را از دست میدهد و در یک شرکت کارگزاری کوچک در لانگ آیلند که مخصوص سهام خرد است، مشغول به کار میشود. به لطف استعدادی که جردن در متقاعد کردن مشتریها دارد و همچنین بالا بودن کمیسیونهای این سهام، جردن پول نسبتاً خوبی به جیب میزند.
جردن با همسایه خود دنی آزوف دوست میشود و این دو شرکت خود را تأسیس میکنند. آنها چندین نفر از دوستان جردن که در کار چاق کنی مهارت دارند را استخدام میکنند. تاکتیکها و شگردهای جردن در فروش سهام که در واقع نوعی کلاهبرداری است، تا حد زیادی به موفقیت آنها کمک میکند.
جردن برای اینکه بتواند روی این کلاهبرداریها سرپوش بگذارد و به نوعی به آن اعتبار ببخشد، در سال ۱۹۸۹ شرکت Stratton Oakmont را تأسیس میکند .پس از مشهور شدن جردن در فوربز، صدها سرمایهگذار جوان بلندپرواز به شرکت او سرازیر میشوند. جردن روز به روز موفق تر می میشود و به عیاشی و مواد مخدر روی میآورد.
هنگامی که همسر جردن متوجه میشود که او با زنی به نام نائومی لاپاگلیا رابطه دارد، او را طلاق میدهد و در سال ۱۹۹۱ با نائومی ازدواج میکند. در همین حین، کمیسیون بورس آمریکا و FBI، تحقیقات خود بر روی Stratton Oakmont را آغاز میکنند. در سال ۱۹۹۳، جردن پس از عرضه اولیه سهام استیو مدن، بهطور غیرقانونی در مدت سه ساعت، ۲۲ میلیون دلار درآمد کسب میکند.
این موضوع باعث میشود تا او و شرکتش بیشتر مورد توجه FBI قرار بگیرد. جردن برای پنهان کردن پول خود، به کمک یک بانکدار فاسد سوئیسی به نام سورل، یک حساب بانکی را در سوئیس به نام اِما خاله همسرش که اهل انگلیس است باز میکند تا دور از دسترس مقامات آمریکایی باشد. او با کمک همسر و دوستش برد بودنیک که گذرنامه اروپایی دارند پولها را به سوئیس قاچاق میکنند.
در حین یک نزاع خیابانی بین دنی و برد، برد دستگیر میشود اما دنی فرار میکند. برد، دنی و جردن را به پلیس لو نمیدهد. جردن از طریق کارآگاه خصوصی خود میفهمد که FBI در حال شنود تماسهای وی است. پدر جردن به او توصیه میکند که Stratton Oakmont را ترک کند و از کار فاصله بگیرد اما جردن طاقت دوری از کار را ندارد.
در سال ۱۹۹۶، جردن، دنی و همسرانشان در حین سفر با قایق تفریحی به ایتالیا متوجه میشوند که خالهٔ نائومی بر اثر سکته قلبی فوت کردهاست. جردن تصمیم میگیرد بلافاصله برای تسویه حساب بانکی به سوئیس سفر کند. برای دور زدن بازرسیهای مرزی، با قایق بادبانی خود به موناکو میرود اما قایق در طوفان غرق میشود.
پس از نجات آنها، هواپیمای فرستاده شده برای انتقال آنها به ژنو بهطور تصادفی نابود میشود. جردن این اتفاق را به عنوان معجزه ای از طرف خدا تلقی میکند و تصمیم میگیرد تا به خودش بیاید. دو سال بعد، FBI جردن را دستگیر میکند زیرا سورل که در فلوریدا به خاطر اتهامات نامربوطی دستگیر شده بود، جردن را به FBI لو میدهد.
از آنجا که شواهد علیه جردن بسیار زیاد است، جردن موافقت میکند تا در ازای تخفیف مجازاتش، شواهدی علیه همکاران خود جمعآوری کند. نائومی در خانه به جردن میگوید که از او طلاق میگیرد و خواستار حضانت کامل دختر و پسر نوزادشان است.
کمی بعد، جردن برای همکاری با FBI شنودی به خود وصل میکند اما با یادداشتی این موضوع را به دانی هشدار میدهد اما FBI به این موضوع پی برده و جردن را دستگیر میکند و به Stratton Oakmont حمله کرده و آن را تعطیل میکند. جردن علیرغم نقض عهد خود، به دلیل شهادت دادنش، از کاهش مجازات ۳۶ ماهه در یک زندان امنیتی برخوردار میشود و پس از گذراندن ۲۲ ماه آزاد میشود. پس از آزادی، جردن را میبینیم که در سمیناری در مورد تکنیکهای فروشندگی در حال سخنرانی است.