کودکان کار دختر
بر اساس آمارهای رسمی سازمان ملل،
168 میلیون کودک کار در جهان وجود دارد که در مشاغل مختلف مشغول به کار هستند.
همچنین بر اساس تعریف سازمان ملل،
هر کاری که برای کودکان مضر باشد، حق کودکی، استعدادها و کرامت آنها را نادیده بگیرد و بر سلامت و رشد روانی و فیزیکی آنها بهصورت منفی تأثیرگذار باشد، کار کودک محسوب میشود.
از سوی دیگر بر اساس پیماننامۀ جهانی حقوق کودک،
کودک کسی است که سن او کمتر از 18 سال باشد؛ بنابراین، هر کودک زیر 18 سالهای که به کار واداشته شود، کودک کار محسوب میشود.
پر واضح است که کار کردن در این سنین که
سنین بازی کردن، درس خواندن، یادگیری مهارتهای اجتماعی و فردی در یک محیط امن است، میتواند بر آینده و زندگی کودکان تأثیر بهسزایی داشته باشد.
زمانی که صحبت از کودک کار میشود،
باید فارغ از جنسیت و ملیت به آن نگریست؛ هم دختران و هم پسران کار میکنند و این مختص به یک ملیت خاص نیست.
در کشور ما نیز کودکان کار دختر و پسرِ ایرانی و غیرایرانی وجود دارد.
آنچنان که در گزارشهای مختلف ذکر میشود،
آمار دقیقی از کودکان کار وجود ندارد؛ چراکه بخشی از این کودکان، کودکان مهاجر افغان هستند؛ کودکانی که فاقد برگۀ هویت و شناسایی هستند و در آمار ثبت نمیشوند.
گروه دیگری از کودکان کار،
دخترانی هستند که در خانههای خودشان کار میکنند و کار آنها بهعنوان کاردرآمدزا محسوب نمیشود؛
دخترانی که به امور منزل از بچهداری گرفته تا آشپزی و تمیز کردن و شستوشو در منزل مشغولند.
علاوه بر آن دخترانی هستند که بههمراه مادران خود، در خانه به مشاغلی همچون خیاطی، گلدوزی، پتهدوزی، پسته شکستن و … مشغول هستند؛
در واقع میتوان گفت محل کار این کودکان در منزل است و در هیچ آماری جای ندارند،
کودکانی که در بسیاری از موارد، از درس خواندن و حتی بیرون رفتن از منزل هم محروم هستند.
مرکز دوستدار کودک مشتاق کرمان، یکی از مکانهایی است که به آموزش کودکان بازمانده از تحصیل و مهاجر مشغول است و در این مرکز، هم دختر و هم پسر آموزش میبینند.
در پژوهشی که طی یک سال گذشته برای پایاننامۀ کارشناسی ارشد مطالعات زنان توسط «لیلا محمودی» با توجه به نظریۀ کاستلز انجام شده است،
خوبی وضعیت دختران 10-16 سالهای که در این مرکز مشغول آموزش هستند، با زنان دو نسل خودشان مقایسه میشود.
کاستلز، یکی از نظریهپردازان عصر جدید و معتقد است دسترسی زنان به سواد، موجب میشود که دسترسی آنان به اطلاعات آسانتر شود و این دسترسی،
بر روی اشتغال و کسب درآمد زنان، تصمیمگیری در مورد ازدواج، باروری و دسترسی به دانش و تکنولوژی و پیشگیری از بارداری تأثیر خواهد گذاشت که در اینجا ما به دو مبحث سواد و کار زنان میپردازیم.
در این پژوهش،
نسل اول مادربزرگهای این دختران و نسل دوم مادرانشان هستند
و این دختران بهعنوان نسل سوم زنان مهاجر به ایران،
مورد بررسی قرار گرفتهاند. نتایج این پژوهش که اینک در مراحل پایانی قرار دارد،
نشان میدهد که زنان نسل اول، تنها 10 درصد و زنان نسل دوم حدود 78 درصدشان سواد دارند که این سواد شامل سواد قرآنی هم میشود.
55 درصد از زنان نسل اول و 82 درصد از زنان نسل دوم، انگیزۀ سوادآموزی داشتهاند که
این امکان برای نسل دوم بیشتر فراهم بوده که بهدنبال سواد بروند.
از سوی دیگر 60 درصد از زنان نسل اول شاغل بودهاند
و مشاغل آنها به ترتیب قالیبافی، پتهدوزی و چادردوزی، کشاورزی و معلمی بوده است.
60 درصد زنان نسل دوم هم شاغل بودهاند که مشاغل آنها به ترتیب
پتهدوزی، پسته شکستن و خیاطی بوده است.
در میان دختران که نسل سوم زنان مهاجر را تشکیل میدهند،
حدود 41 درصد شاغل هستند و مشاغل آنها هم مشاغلی است که مادرانشان در منزل انجام میدهند؛
یعنی این کودکان
به پتهدوزی و پسته شکستن در منزل مشغول هستند. در واقع محل کار این کودکان، منازل و در کنار مادرانشان است.
دختران حاضر در این پژوهش،
26 کودک بودند که تنها تعداد کمی از کودکان دختر مهاجر را تشکیل میدهند که در خانه کار میکنند
و این جدای از مسئولیتهایی از جمله
نگهداری از فرزندان کوچکتر، پختوپز، نظافت منزل، شستوشوی لباس و ظروف و … که دختران در خانه بر عهده دارند.
سایر نتایج این پژوهش نشان میدهد
که زنان نسل اول و دوم کلِ درآمد خود را خرج منزل میکنند؛
درحالیکه دختران،
بخشی از درآمد خود را خرج منزل کرده و بخشی دیگر را برای خرید مایحتاج مورد نیاز خود و پسانداز صرف میکنند.
بنابراین، در پژوهشهایی که در مورد کار کودکان انجام میشود،
این مسألۀ مهم را باید مدنظر قرار داد که آنچه که ما بهعنوان کودک کار مشاهده میکنیم،
کودکانی هستند که ما میبینم و کار میکنند،
اما باید بخش مهم کودکان کار که همان دختران هستند
و در خانهها کار میکنند، چه رسیدگی به امور منزل و چه انجام کارهای درآمدزا را مدنظر قرار داد.