هنجارها و ارزش ها در نظام اجتماعی

 

در نگـرش اصالـت کارکـرد دـر جامعـه شناسـی، جامعـه همانند سیسـتمی مرکب از بخشـهای مختلف فـرض می شـود. ایـن بخـش هـا دارای کارکردها و وظایـف مختـص به خـود هسـتند و بین آن هـا رابطه ی مکمـل ومتقابل وجود دارد. اسـتمرار و همبسـتگی چنیـن مجموعـه ای صرفـا بـه زور و قدرت متکـی نیسـت بلکـه بر مکانیسـم های پیچیده از جمله مبانی اخلاقی اسـتوار اسـت.
پارسـونز ؛ چهار عامل را برای همبسـتگی و اسـتمرار نظـام اجتماعـی الزام مـی دانسـت. ارزش هـا؛ غایـت زندگـی و کنـش هـای افـراد را به سـوی آن تعیین می کننـد.

کار ویـژه ی نظـام ارزشـی هـر جامعـه، ایجـاد مبانی همبسـتگی اجتماعی اسـت. هنجارها؛ در سـایه ی ارزش هـا پدیـد مـی آینـد و قواعـد و روش هـای اَعمـال اجتماعـی را مشـخص می کنند. نهادهـا؛ تبلور ارزش هـا و هنجارها در موسسـات اجتماعی هسـتند. نقـش هـا؛ در عمـل ارزش ها و هنجارهـا را در درون ِعمال مـی کنند. نهادهـا نظـام سیاسـی در ایـن نگـرش بخشـی از نظـام اجتماعـی تلقـی مـی شـود.

نظم سیاسـی به دو عامل بسـتگی دارد: ۱ -انجـام کارویژه های نظام سیاسـی و ِ رابطه با سـایر سیسـتم هـای فرعی نظـام اجتماعی ۲ – ثبـات و تعادل در حوزه هـای اصلی نظـام اجتماعی. همچنیـن ارزش هـا و هنجارهـا اسـاس اطاعـت یا به تعبیـری زور مشـروع را تشـکیل مـی دهند. پـس ارزش هـا و هنجارهـا بـه دلایل متعددی بسـیار مهـم و تعییـن کننده می باشـند. ثبات نظـام اجتماعی در کل وابسـته بـه آن هـا اسـت. امـا ارزش هـا و هنجارهـا مفاهیـم ثابتی نیسـتند و در طـول زمان تغییر مـی کننـد.
تغییـر در نظـام ارزشـی بخشـی از جامعه مـی تواند بـه ناهماهنگی و عدم تعادل سیسـتم منتهی شـود. »دیویـد ایسـتون« دلایل ایـن ناهماهنگـی را عوامـل خارجـی و داخلـی تاثیرگذار بر نظام ارزشـی (مثـل اندیشـه هـای خـارج از سیسـتم یا اندیشـه های اصالحـی درونـی) و یـا عوامـل خارجـی و داخلـی موثـر بـر نظـام اجتماعی یـا محیـط (مثلا تکنولوژی، افزایـش شـهر نشـینی) مـی داند.

آنومی جامعه ی انسـانی بر اسـاس نظم اجتماعی و به واسطه ی هنجارهـای اجتماعـی اداره مـی شـود. هنجارهای اجتماعـی الگوهـا و شـیوه های تعیین کنندـه ی رفتار، در کنـش متقابل میان انسـان ها هسـتند کـه پیروی از آن هـا موجـب تعادل و نظـم در جامعه مـی گردد. چنانچـه هنجارهـا قدرت تنظیـم کنندگی خـود را بر رفتـار افـراد جامعـه از دسـت داده و افراد نسـبت به هنجارهـای موجـود بـی تفـاوت شـوند جامعـه دچار وضعیتـی آنومیـک می شـود.

اولیـن بـار »دوریکـم« کلمه ی آنومی را بـه این معنا به کار بـرد و به وجود آمدن شـرایط آنومیک را ناشـی از سـرعت تغییرات دانسـت. بـه نحوی که نظام ارزشـی توانایـی جایگزیـن کردن ارزش هـا و تعمیـق آن را نداشـته باشـد. »رابـرت مرتـون« از طرفی علـت را در ناهمخوانـی زندگـی مناسـب از دیـد جامعـه و ابـزار رسـیدن بـه آن را بـرای اقشـار جامعه می دانسـت. ایـن مسـئله در کشـورهای در حـال توسـعه وخیم تر و پیچیدـه تر ظاهر می شـود. نظام سیاسـی و وضعیت اقتصادی دو عامل تشـدید از هم گسـیختگی اجتماعی در کشـورهای در حال توسـعه اسـت. در کشـور ما نیـز بـا خـروج از وضعیـت سـنتی آنومـی کـم و بیش آغـاز شـد. بسـته بـه ارزش هـای اجتماعـی در زمان هـای مختلـف این از هم گسـیختگی شـدت و ضعف داشـته اسـت. امـا شـاید بتـوان گفت کـه هنـوز نظام ارزشـی فراگیـری در اجتمـاع پذیرفته نشـده اسـت. یعنـی هنـوز در حالـت گـذار بـه سـر مـی بریـم، از وضعیـت سـنتی خارج شـده ایم امـا به ثبـات جدیدی نرسـیده ایم.

بـا اقتبـاس از کتاب جامعه شناسـی سیاسـی آقای دکتر بشـیریه

از همین نویسنده
این مطلب را به اشتراک بگذارید
آخرین مطالب