من تنها نبودم…

من تنها نبودم…

 

 

با صدای سوتی در گوشم بلند شدم و چشمانم را بازکردم

یک نفس عمیق کشیدم و کمربندم را باز کردم و سعی کردم ارتباط تصویری با زمین رو دوباره برقرار کنم.

پس از مدتی، زمین بالاخره جواب داد و موفقیت من رو تبریک گفت،

من فردیس فلاح اولی فضانورد زن در خاورمیانه به خارج از منظومه شمسی هستم.

بعد از تماس ویدیویی با زمین، من باید به مأموریت اصلی ام می رسیدم؛

کشف هر گونه علامت حیات در سیارک های فلک هفتم غربی!!!

به آرامی لباس مخصوص و کوله پشتی مخصوص MMU را برای خروج از سفینه پوشیدم، خیلی سنگین بود،

کشان کشان خودم را به اتاقی که باید از اونجا به بیرون از سفینه می رفتم رسوندم.

دربی که به محفظه های دیگر مربوط می شد رو بستم و آرام دکمه خروج اکسیژن رو زدم و با دکمه دیگری درب فضاپیما رو باز کردم.

نور خیره کننده ای باعث شد چند لحظه چشمامو ببندم و پس از مدتی که چشمم عادت کرد به راه افتادم.

نمیتونستم به این فکر کنم که باید دو هفته تنها باشم و اینکه تا دو هفته، فقط می تونم عکس دخترامو بینم.

اینکه فعلا نمیتونم صدای خنده ها و شیطونیاشونو بشنوم ناراحتم می کرد.

همینجوری که قدم بر می داشتم و فکر می کردم، متوجه رد پایی شدم که رد پای من نبود و به سمت سفینه رفته بود.

وای! من تنها نبودم…

از همین نویسنده
این مطلب را به اشتراک بگذارید
آخرین مطالب