معرفی کتاب نوجوان / مراقبت از یک سیاه چاله‌ی خانگی

کتاب "دوستی با سیاه‌چاله" نوشته میشل کیوواس و ترجمه زهرا چوپانکاره، داستان دختری به نام استلا را روایت می‌کند که با یک سیاه‌چاله به نام لری دوست می‌شود. این دوستی استلا را به مواجهه با غم از دست دادن پدرش سوق می‌دهد. در تابستان ۱۹۷۷، استلا ۱۱ ساله پس از تلاش برای ملاقات با کارل سیگن، با لری آشنا می‌شود. لری تمایل دارد چیزهای اطرافش را ببلعد، اما استلا متوجه می‌شود که این سیاه‌چاله می‌تواند به او کمک کند تا از چیزهایی که دوست ندارد، خلاص شود. با این حال، وقتی لری عکس پدرش را می‌بلعد، استلا عصبانی می‌شود و لری فرار می‌کند. او در می‌یابد که نگهداری از لری به عنوان یک حیوان خانگی، او را با مفهوم غم و اندوهی که از مرگ پدرش به جا مانده، روبه‌رو می‌کند. استلا و برادرش کازمو در سفری سوررئال به عمق سیاه‌چاله می‌روند تا سگ خانواده را پیدا کنند و در این مسیر، استلا تصمیم می‌گیرد به زندگی بازگردد. کیوواس با نثری شیوا و طنزی جذاب، به بررسی احساس غم و اندوه و درگیری با آن می‌پردازد. تصاویر سیاه و سفید کتاب نیز به خوبی با متن هماهنگ است.

|

۳۰ مرداد ۱۴۰۳

|

۰۹:۰۵

نویسنده: میشل کیوواس
مترجم: زهرا چوپانکاره
ناشر:نشر چشمه

داستان کتاب درباره دوستیِ دختری به نام استلا با سیاه‌ چاله‌ای تنها است که او را به سمت مواجهه با غم از دست دادن پدرش سوق می‌دهد. این رمان بدیع، تأثیرگذار و بامزه‌ی نوجوانان به مضامینی چون اندوه از دست دادن، عشق به خانواده و کشف و شناخت خود می‌پردازد. تابستان سال ۱۹۷۷ است و پس از اینکه استلا رودریگز ۱۱ ساله، در تلاشی بی‌ثمر برای ملاقات با کارل سیگن از ناسا بازدید می‌کند، سیاه‌چاله‌ای او را تا خانه دنبال می‌کند. استلا نام او را لری می‌گذارد. این‌طور به‌ نظر می‌رسد که لری تمایل دارد تمام چیزهای اطرافش را ببلعد، درحالی‌که گاه او فقط می‌خواهد آن‌ها را در آغوش بگیرد.

استلا متوجه می‌شود که به کمک لری می‌تواند از دست چیزهایی که دوست‌شان ندارد خلاص شود: ژاکت‌های بافتنی زشتی که عمه برایش بافته است، اسباب‌بازی برادرش و از همه مهم‌تر چیزهایی که خاطراتِ پدرِ ازدست‌رفته‌اش را به او یادآوری می‌کنند. اما وقتی لری عکس محبوبی از پدرش را می‌بلعد، استلا از عصبانیت منفجر می‌شود و باعث می‌شود لری فرار کند.

استلا همان‌طور که مزایا و معایب نگهداری از یک سیاه‌چاله را به عنوان حیوان خانگی سبک‌سنگین می‌کند، با مفهوم نمادینی از تاریکی نیز روبه‌رو می‌شود و درمی‌یابد: اگرچه سیاه‌چاله چیزهای بد زندگی را می‌بلعد (که خیلی خوب است)، همراه آن‌ها خوبی‌ها را هم از بین می‌برد (که اصلاً خوب نیست!)

در واقع لری، که سیاه‌چاله‌ای حقیقی است، استلا را مجبور می‌کند با سیاه‌چاله‌ی نمادین غم و اندوهی روبه‌رو شود که پس از مرگ پدرش در او به جا مانده است. اندوه شدید استلا با طنز ساده‌لوحانه‌ی سیاه‌چاله‌ی نیمه‌اهلی در تضاد قرار می‌گیرد و باعث می‌شود استلا راحت‌تر با این موضوع روبه‌رو شود.

در ادامه، استلا به همراه برادرش کازمو برای پیدا کردن سگ خانواده، که لری او را بلعیده است، در سفری سوررئال به عمق سیاه‌چاله می‌روند و آنچه را نیاز دارند با صدایی بلند سفارش می‌دهند تا لری آن‌ها را ببلعد و به دست‌شان برساند. بازی‌های زبانی که در این میان شکل می‌گیرد بر جنبه‌ی طنز شخصیت لری می‌افزاید؛ برای مثال، آن‌ها فریاد می‌زنند: «لامپ!» اما لری استامپ را می‌بلعد!

در این سفر، استلا متوجه می‌شود که اجازه داده است اندوه از دست دادن پدرش او را ببلعد و تصمیم می‌گیرد به زندگی بازگردد.

کیوواس، نویسنده‌ی این اثر، به شیوه‌ای بسیار شیوا و دقیق درباره‌ی احساس غم و اندوه، و درگیری با اندوه از دست دادن می‌نویسد، ترکیبی بی‌نظیر از نور و تاریکی، طنز جذاب و مفاهیم عمیق.

تصاویر سیاه و سفید با خطوط ساده که طراحی با قلم و جوهر را تداعی می‌کنند، به‌خوبی با متن کتاب هماهنگی دارند.