«فنی امیرکبیر، یه نفر… خانم کجا میری؟» «فنی». راننده به ماشینی اشاره میکند که در صندلی عقب یک جا کنار دو مرد مسافر خالی است. به زنی که صندلی جلو نشسته نگاه میکنم و با خودم میگویم «بین ما دوتا، تو خوش شانستری». برای سوار شدن تردید میکنم هرچند عقربههای ساعت جای دودلی نگذاشتهاند. قبل از سوار شدن نمیتوانی حدس بزنی نفر کناری از آن دست مردانی است که صندلی ماشین را با مبل راحتی اشتباه گرفته است یا آن دست آقایانی که به جمع و جورترین حالت ممکن مینشینند تا هم فرهنگ شهرنشینیشان را ثابت و هم امنیت تو را از جانب خودشان تضمین کنند. بالاخره سوار میشوم و مثل فایل زیپ با کیف لپتاپ فشرده مینشینم. شانسم را لولو برده است. کناری ام 5/2 برابر من جا اشتغال کرده است. از عصبانیت نفس عمیقی میکشم اما بازهم خوشحالم که جمعتر نشستن من باعث بازتر نشستن ایشان نمیشود. یاد دختر فامیلمان میافتم که هیچوقت سوار تاکسی نمیشود. اولین راننده تاکسی که به پستش خورده بود او را از تاکسی سواری انداخته بود. میگفت: «مراقب خودت باش، همیشه از طرف غیرممکنترین فرد و در غیرقابل پیشبینیترین زمان اتفاق میافتد».اینچنین است. در این جامعه برخی زنها غیر از صندلی جلو هیچ رقم سوار تاکسی نمیشوند برخی دیگر هم صندلی برایشان مهم نیست به هیچ وجه سوار نمیشوند ولو اینکه ساعتها پیاده راه بروند یا معطل شوند.
دو، پیادهروی:
«بی محلی بهترین واکنش است، باعث میشود دیگر رفتارش را تکرار نکند». به رسم تجربه این جمله را میتوان شکست خوردهترین تئوری جاری در برخورد با مزاحمت در افکار عمومی دانست. راهحل درست در برابر متلکها و تعرضهای جسمی خیابانی چیست؟ چه جوابی محکمه پسندتر از پاسخی که خود زنان به آن میدهند.
سه، پشت فرمان:
4ثانیه مانده به پایان چراغ قرمز که ماشین پشتسرمان دستش را روی بوق میگذارد. صندلی جلو کنار دوستم لیلا نشستهام و هردومان جا میخوریم. با عصبانیت پشت سرمان را نگاه میکنم و لبخند طعنهآمیز رانندهی عقبی را میبینم. لیلا میگوید «انگار خیابان ارث پدر مردان است، مهم نیست چطور رانندگی کنی همیشه یک مردم آزار پیدا میشود که بخواهد حواست را پرت کند، هولت کند یا با طرز رانندگیاش بترساندت. گاهی فکر میکنم بهتر است بیخیال رانندگی شوم اما رفت و آمد سخت است. اگر من هم مثل برادرم از 12سالگی پشت فرمان نشسته بودم الان اوضاع اینطور نبود». در ادامهی حرفش میگویم: «حتی اگر مثل بیشتر پسرها رانندگی را از سن پایین شروع کرده بودی بازهم توفیری نداشت، چون دختری. بعضیها کافی است یک روسری روی سر راننده ببینند، آن موقع است که متلکها و تمسخرها شروع میشود». سکوت هردومان در پایان حرفم مهر تاییدی است بر مظلومیت زنانه در خیابانها.