شیرینی فروش و مشتری فقیر
در اوزاکا، شیرینی سرای بسیار مشهوری بود.
شهرت او بهخاطر شیرینی های خوشمزهای بود که میپخت.
مشتریهای بسیار ثروتمندی به این مغازه میآمدند؛
چون قیمت شیرینی ها بسیار گران بود.
صاحب فروشگاه همیشه در همان عقبِ مغازه بود و هیچوقت برای خوشآمد مشتریها به این طرف نمیآمد و مهم نبود مشتری چهقدر ثروتمند است.
یک روز فقیری با لباسهای مندرس و موهای ژولیده، وارد فروشگاه فروشی شد و عمداً نزدیک پیشخوان آمد.
قبل از آنکه مرد فقیر به پیشخوان برسد، صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دست مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک میکرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم میکرد.
وقتی مشتری رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که درحالیکه برای مشتریهای ثروتمند از جا بلند نمیشدید، چرا برای مرد فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید؟
صاحب مغازه در پاسخ گفت: مرد فقیر هرچه پول داشت، برای یک تکهشیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد.
این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود. محصولات ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر خوب و باارزش است.
برموداباترا
جهت مشاهده کامل این شمارهزن و اجتماع که داستان شیرینی فروش در آن درج شده است به سایت تیتر مراجعه فرمایید
http://www.teetr.ir/newspaper/zanoejtemhttpa
http://zanoejtema.ir/wp-admin/post.php?post=1536&action=edit