احزاب مظهر مشارکت سیاسی و تا حدی اجتماعی در حوزه رشد و فعالیت انسان ها است و در همین راستا با علی بهرامی جامعه شناس و ریاست حزب اعتدال و توسعه استان کرمان در مورد جایگاه زنان در ایران گفتگو کرده ایم که در ادامه آمده است.
در سالها و دهه های اخیر رشد چشمگیری در جامعه زنان و حرکت به سمت مساوی طلبی داشته ایم. شما چطور فکر می کنید، زنان به پایگاه وجایگاه نسبی در جامعه رسیده اند؟
ما سالهاست که در حوزه شعارهای رنگین دادن در دنیا،
متخصص شده ایم اما واقعیت های پژوهشی ما در مغایرت با شعارهایمان هستند.
حضور زنان و تاثیر گذاری زنان قطعا و به صراحت، گام اول توسعه ی فرهنگی است.
اما به واقع چقدر محقق شده است؟
در حالی که 51 درصد ورودی های کارشناسی ارشد ما دختران هستند،
اما نرخ بیکاری ما در زنان تحصیلکرده بیش از مردان است. 9.3 درصد از مردان و 19.4درصد از زنان با بیکاری روبه رو هستند،
صحبت از تاثیرگذاران اقتصادی است که به عنوان نیمی از جمعیت مطرح هستند.
البته قصد ندارم برای انفعال زنان در حوزه اشتغال مقصر پیدا کنم،
اما ساخت موجود در جامعه سرسخت تر از شعارهای برابری است.
ساختی که فرصت احقاق برابری را علی رغم رشد تحصیلات و سطح سواد عمومی فراهم نیاورده است.
یعنی صرفا اثرگذاری شاخص رشد را، بایستی در تحلیل جامعه زنان به کار گیریم؟
قبل از هر چیز باور دارم که نگاه نقد است که ما را از ورطه باورهای خوش بینانه رها می کند.
باورهایی که با واقعیت موجود همخوانی ندارد. اینکه بر عاملیت زنان در اقتصاد باور دارم به این معنی نیست که تغییر بهبود شرایط آموزشی را نادیده انگاشته ام..
سطح سواد افزایش یافته است، اما آیا از طرف دیگر، عاملیت زنان نیز تغییرات داشته قابل توجهی داشته است؟؟
40درصد از سهام شرکت های بزرگ در ایلات متحده متعلق به زنان است، این یعنی فعالان عرصه اقتصادی. شاید فکر کنید ایالات متحده مثال خوبی نباشد،
عربستان چه؟
زنان عربستان را که در بدترین جایگاه تجسم می کنیم، سهم بیشتری از اقتصاد دارند.
اگر آمار ارائه نمی کنم، به این دلیل است، که حضور ذهن کاملی از آمار ارائه شده ندارم.
اما سوال اینجاست که واقعا زنان ما که در پی دادخواهی بوده اند به سهم خود رسیده اند؟
بالواقع آیا شرایط دهشتناک زنان عربستان که در ذهن داریم منتج تبلیغات است و زنان اثرگذاری بوده اند (حداقل در قیاس با ایرانیان)؟؟
و یا زنان ما صرفا با تغییر الگوی زندگی اجتماعی، توانسته اند کنشگران عرصه آموزش باشند و تمام!
ما قبل از بررسی هر مسئله ای، باید ببینیم از چه زاویه ای به آن نگاه می کنیم. قطعا نگاه به وضعیت زندگی اجتماعی زنان، بایستی در بحث مهم کیفیت زندگی آشکار شود.
آموزش عالی، سطح سواد عمومی، مطالبه گری تغییرات قابل توجهی داشته است اما آیا آمار فحشا و تن فروشی زنان هم کاهش داشته است یا بیشتر شده است؟؟
پدیده نوظهور کودکان متولده شده معتاد را چگونه تبیین کنیم؟
مسئله عقیم سازی زنان بی پناه خیابانی، که همین چند وقت پیش مطرح بود، نشان از چیست؟؟
الان بحث من ارائه راهکار نیست، بحث من این است که مسائل زنان، نسبت به قبل نه تنها کاهش نداشته است، بلکه افزایش داشته است. یعنی جامعه زنان از کیفیت زندگی اجتماعی مطلوبی برخوردار نیست.
زنان بی خانمان در تهران رشد صد در صدی داشته اند. تن فروشی در زنان تحصیلکرده فاجعه ای است که فقط با نگاه اقتصادی نمی توان تبیین کرد. به نظر می رسد دادخواهی زنان در مسیر توسعه و تعالی قرار نگرفته است.
مشارکت سیاسی زنان، در شوراهای شهر و روستا را چطور تبیین می کنید؟
امروز می بینیم که برخی از زنان توانسته اند به دنیای سیاست راه پیدا کنند.
من مخالف ورود زنان به سیاست نیستم ولی زنان بسیار کمی با ورود به سیاست، در سیاست موجود تغییری ایجاد می کنند. البته باید به شکل دیگری مطرح کرد،
چگونه ورود یک زن به سیاستی که در آن فرهنگ مردانه برقرار است را می توان جشن گرفت و چطور او می تواند در ساخت موجود تغییر ایجاد کند؟
با همه این تفاسیر انتظار می رود زنان متخصص به شوراها وارد شوند و اثرگذاری ایجاد کنند. اما وقتی زنان ما با عدم تجربه کافی و بدون ایده و ذهنیتی از مدیریت با تکیه بر کلیشه های جنسیتی وارد شورا می شوند،
طبیعی است که کارکردهای قابل قبولی ایجاد نمی شود. در دوره های قبل هم زنانی با تکیه بر ترفندهایی که بر زنانگی تاکید می کرد، وارد شورا شدند.
اما واقعا اثرگذاری ایجاد شد؟
من موافق حضور زنان در شوراها هستم و تبیین مثبتی دارم هرچند شوراهای قبلی تجربه مثبتی نبوده است و به جای تثبیت موقعیت زنان کارآمدی آنان را به چالش کشیده است.