شاید زبان ارتباط انسان قبل از گویش و همراه با آن، با ثبت تصاویر روایت گر بر دیوار غارها پدید آمد، آنچه امروز ما را به نوع زیست و حیات انسانهای اولیه متوجه می کند، ابزار و آلات و اشیا و تصاویر منقش بر دیوارهاست.
شاید کسی درباره ی این حرف نزده باشد که اشیا در حقیقت روایتگر هستند یعنی امروزه این کاربرد را دارند.
اگر تاج منقش به جواهرات، اگر کاسه ی سفالین آبخوری، اگر چاقوی پوست کندن حیوانات هرکدام ابزار کار بخصوصی به شمار می رفتند، امروزه در علم باستان شناسی هرکدام به عنوان روایت گر داستان بشر به حساب می آیند و کاربرد متفاوتی پیدا کردند، یعنی کاربرد قصوی، هر کدام آن ها با نقشهایشان نشانگر باورها، آرزوها، دین ها، فرهنگ و همه ی آنچه جامعه ی انسانی را می ساخته ارزشمند محسوب می شوند.
آن کوزه دیگر کوزه نیست. شیئی است نظاره گر زندگی دیروز و روایت گر حقیقت آن.
بنابراین دقت و توجه ما به این امر از اهمیت بیشتری برخوردار می شود.
هرچیزی در کلیت و در جزییت می تواند این مفهوم ارزشمند را در خود نهفته داشته باشد، بنابراین ممکن است کلمه گم شود اما قلمی که با آن کلمه نوشته شده چه؟
با جزیی نگری بیشتر جذابیت این واقعیت خواندنی تر خواهد شد.
اینکه چطور از پس مشکلات و اتفاقات برآمدیم و به اینجا رسیدیم که هستیم.
اگرچه داستان فرم متفاوت یا پیچیده تری از همین موضوع است و شگردهای داستانی می تواند، به درک واقعی موجودیت انسان منجر شود و حس همذات پنداری و همراهی بشر را در نوع پیشرفته تر آن تحت تاثیر قرار دهد.
و آن همان ادبیات شفاهی است که سینه به سینه به شکل قصه نقل می شود و حتی ژنتیک وی را در طی سال ها تحت تاثیر قرار می دهد که همان بحث ناخودآگاه جمعی و افسانه ها و اساطیر و فلکلور و ادبیات شفاهی است. بنابراین تاریخ بشر با همین اشیا و روایت های شفاهی شکل مدون خود را می یابند.