همانطور که اسباب و آلات زندگی به سمت مدرنیته پیشرفت می کند ، روایت نیز مسیر رشد و مدرنیته را طی می کند.
قبل از همه گیر شدن سوشال مدیا به شکل امروزی آن نظریه ی «پایان باز» برای داستان ها مطرح شد.این که خواننده عنصری جدا نشدنی از سه ضلع «متن» ، «نویسنده» و «خواننده» است و هر «متن» با این سه، مفهوم می یابد. این ایدهی مدرن باعث ایجاد مشارکت خواننده در طرح ریزی و ساختار روایت شد و این شکل پایان باز، از نقاشی تا فیلم، گسترده شد. اما اتفاق جدید و مدرنی که با سوشال مدیا افتاد دقیقا همین بود. هر خبر، داستان یا عکس نوشتهای میتوانست به اندازهی تمام خوانندگان پایانها و حتی آغازهای متفاوت و متناقضی را تجربه کند. چنانچه وی به راحتی میتوانست دست در شکل نوشته ببرد و آن را فروارد کند. بدین شکل روایت های بی نهایت و خاصی از یک اتفاق، مفهوم خود را بسازند. و این شکل ارتباط جمعی تا حد زیادی بر ساختار فرم نیز موثر واقع شد.
علاوه بر اینکه فرم های مینی مال را برساخت کرد، بلکه مشارکت خواننده را در امر روایت به حداکثر زمان تجربه شده ی خود رساند .تا حدی که رسانه ای چون اخبار، می تواند امروزه گزارشگرانی از افراد عادی داشته باشد که بدین شکل مفاهیم متفاوت و دیدگاه های مختلف خود را با دوربین، ضبط وبا انواع وسایل ارتباط جمعی باز تاب دهد.
آنچه می توان گفت چنین است: نظریات مدرنیسم در داستان گویی به شکل کاملا جدی در حال اجراست. همین طور که کیفیت زندگی در این زمان بر محتوا موثر بوده است؛ بر فرم نیز تاثیر بسیاری داشته که مهم ترین آن، ورود تمام خوانندگان به ساحت ساخت جمله و ادبیات مربوط به همین سوشال مدیا است و داستان از متکلم وحدت بودن تبدیل به ابزاری کاملا جمعی می شود.